چطور از پشیمانی و عذاب وجدان خلاص شوم؟

من یه مدت دنبال این کلیدواژه توی اینترنت بودم: چطور می توانم توبه واقعی انجام دهم؟ یادم هست خیلی عذاب وجدان داشتم. هیچ مطلبی پیدا نمی شد که اونطور که باید و شاید تسکینم بده. برای اینکه توبه حقیقی انجام بدید ابتدا باید دست از ملامت خودتون بردارید. فقط سکوت کنید و در این سکوت، هرگز به گناه تون فکر نکنید. فکر کردن باعث میشه سکوت بشکنه و روان به هم بریزه. بعد از اینکه تونستید خودتون رو جمع و جور کنید باید وارد مرحله پذیرش بشید. در این مرحله فکر کارهایی مثل خودکشی، خودزنی، مصرف بی رویه مواد و مشروبات الکلی رو از سرتون بیرون می کنید و سعی می کنید هر کاری که بتونه ذره ای کار بد شما رو جبران کنه رو انجام بدید. مثلا کمک های خیریه می تونه مؤثر باشه. حالا فرض کنیم گناه شما خیلی بزرگه؛ کاری که شما رو مستحق مرگ کرده. حتی در این صورت هم باید مراحل فوق رو انجام بدید وگرنه ممکنه دامنه این آسیب رسوندن زیادتر بشه. مجازات شدن می تونه شما رو به مسیر برگردونه ولی حتی اگه با مجازات هم آروم نشدید باید کل زندگی خودتون رو وقف جبران کنید و در این راه از مال و جان خودتون بگذرید. کسانی بوده اند که آدم کشتند ولی بازگشتند. با درد ولی بازگشتند و شرافت را سرلوحه زندگی خودشون کردند. در سریال بریکینگ بد در یکی از قسمت ها ما با یک روان درمانگر مواجه میشیم که دختر خودشو کشته ولی بعد تونسته از نو شروع کنه و افراد زیادی رو به سمت درست هدایت کنه. این فقط مال فیلمها و داستانها نیست. همه ما یک ژان والژان درونمون داریم. کافیه بیدارش کنیم. تو هرچقدر گناهکار باشی می‌تونی تغییر کنی.

باید در نظر داشته باشیم که بخشیده شدن لایه های مختلفی داره که ما اینجا در یک یادداشت کوتاه فقط می تونیم به یک لایه از اون بپردازیم. یکی از چیزهایی که باید بپذیرید و باهاش زندگی کنید اینه که رنج همیشه با شماست و شما باید باهاش مواجهه صورت به صورت داشته باشید. رنج به شما سیلی می زنه ولی شما فقط باید به چشمانش خیره بشید. نباید تسلیم بشید. عذاب وجدان هم نوعی رنج کشیدنه ولی می تونه یک انسان دیگه از تو بسازه. همینکه الان اینجایید یعنی خودتون از صمیم قلب اینو می خواین.

رپ توماج (ادای دینی به موسیقی رپ و توماج صالحی)

رپ من مخفف رهایی پوکه است
دوئل با قاتل تو یه متروکه است
من بمیرم کلماتم زنده است
تو بمیری گوشتت خوارک سگاست
رپ من مخفف رهایی یه پره
پر سیمرغ نه پر یه شب پره
ضحاک زمانه رو به زوال میده
رستمینه یه پسر به زال میده
حرف آخرو همون اول می زنه
توی بقیه سبک ها، رپ سروره
میشه از توش یه دنیا در آورد
میشه زندگی داد به دنیا آورد
واسه خودش چارچوب نظری داره
ولی قطعاً نتایج عملی داره
سد میشه جلوی هرچی ساکنه
«پارادایم شیفت» با رپ ممکنه
اینه ژانرم، بهم میگن توماج
حکمم اعدامه به سبک حلاج
من رو دارم برقصم می لرزید
حتی از سنگ قبرمم می‌ترسید
کابوس شبانه قاضی القضاتم
سهروردی ام، عین القضاتم
ارتش یه نفره ام، من آرشم
تیربارون شم خون سیاوشم
من هر چی من میگم تو جاش ما بذار
یک نمادیه از یکصد هزار
ما قیامتیم، بچه های ایرانیم
رستم دستانیم، امام زمانیم
کنسرت بذاریم کارتون زاره
ردیف اول مال کودکان کاره
کنسرت اصلی تو خیابونایه
رپ آزادی ما سرش اونجایه


شنیدن آهنگ در ساند کلاد

https://soundcloud.com/4sbuwe1xrpnn/toomaj

رپ مملی

از وقتی مملی مجلسو به توپ بست
مملی زنده موند، هنوز هست
از کوچه پس کوچه های سیاست
تا روح پست فطرتای هفت خط
مملی به اشکال مختلف ظهور کرد
اون از نسل های مختلف عبور کرد
تا اینکه رسید به فتنه پنجاه و هفت
با بشکن خیمه زد روی چاه‌های نفت
ما رو بین بد و بدتر گرفتار کرد
دستشو خوندیم ولی چند دهه بعد
اصول گرایی یه گرایش جنسی شد
اصلاح طلبی قرص ضد بارداری شد
ولی مملی نمی‌خواست پا پس بکشه
گفت من تسلیم! این دوگانه بسه
همیشه یه راه سومی هم هست
اون مملی خودمونه، هنوز هست
یعنی دست رو دست بذاریم تا پا نخوریم
یعنی زندگی مونو بکنیم، ول کنیم
بذاریم مملی واسه خودش ریسه بره
لیاخوف با توپاش جلوش رژه بره
شیخ فضل الله با عباش قر بده
رستم‌آبادی خودشو جر بده
ملک المتکلمینا اعدام شن
صور اسرافیلا سر به دار شن
اتوبوس دانشجوهامون چپ کنه
کیهان با فتوشاپ روزو شب کنه
گاندو دست و پای بچه هامونو بکنه
سپاه هواپیمامونو رو هوا بزنه
اسید صورت دخترامونو عور کنه
ساچمه چشمای جوونامونو کور کنه
عرصه بین المللی عزتی بشه
پوتین واسه ما بیاد غیرتی بشه
مافیا با افیون مذهب بور بخوره
آقازاده بیت المالو مفت بخوره
رسایی بی سواد بهمون بگه فاحشه
علیز بی اخلاق بهمون بگه بی ریشه
عراقی ها هم واسمون گنده بیان
علوی بنز بشه و صفوی ژیان
ما رو فقط واسه مشهدمون بخوان
مشهد از تایلند ارزون تر در میاد
سانترافیوژا دخترای باکره اند
واسه شیخ نشینا چرخ می زنند
از مملی دیگه بی غیرت تر نیست
مشروعه طلب دیگه مفلس نیست
تا وقتی مملی هست دیو رسته است
دستای خدا هم از پشت بسته است
امروز اما قضیه خیلی فرق کرده
سردار آزادی بخش ما ظهور کرده
تاریخ دوباره رضا رو صدا زده
واسه مملیستا این خیلی بده
دیگه وقتشه از این خاک امیرخیز
مملی سوی روسیه بکنه دورخیز
توی گورستان تاریخ دراز شه
راه واسه مشروطه ما، باز شه
راه واسه مشروطه ما، باز شه
***
امیدوارم روزش 22 بهمن باشه

لینک موسیقی در ساند کلاد

https://soundcloud.com/4sbuwe1xrpnn/mamali

رپ خایمال


همیشه خایه مالو سگ نمیگاد
گاهی از بالا ترفیعش میاد
اینه زیست یه فاسد مسلمون
تکامل از یه آدم به یه میمون

جوون که بود تو خیابون عر میزد
رو طناب سیرک پنجاه و هفت
راه می رفت با فاز ضدبازی
از بندبازی رسید به باندبازی

تو دهه شصت حکم اعدام می داد
نمی رفت جنگ ولی پزشو می داد
بچه ها رو می فرستاد رو مین
تو خوارکستگی رسید به اجتهاد

اینجا بود که زد تو کار اجرایی
رایحه گه خدمت شد جاری
دانشجوها رو پرت می‌کرد پایین
شد عامل پاندمی هاری

دستمال توالتش از پول شد
مسیریاب خودروش دول شد
کمرش تا مرفق فول شد
آره وضعش توپ توپ شد

همیشه خایه مالو سگ نمیگاد
گاهی از بالا ترفیعش میاد
اینه زیست یه فاسد مسلمون
تکامل از یه آدم به یه میمون

با رانتش قید شرفو زد
با همین بی قیدی سرتو زد
تو زندان عقیده ش گیر کرد
تو رو از اوین نمک گیر کرد

سر کلتش شق گیر نداره
تو دهن خلق الله می کاره
یه بند پوتین گردن میندازه
یه کارتل خفن تو روسیه داره

حجره اش شورای انقلاب بود
امضاش رو معاملات پر سود
کمی به باجناقش نظر داشت
اواخر تو تشخیص مصلحت بود

بهای ایدئولوژی اش کشتنه
جواب رادیولوژی اش مردنه
واسه نکیر و منکرم نقشه داره
می خواد براشون کارت بزنه

همیشه خایه مالو سگ نمیگاد
گاهی از بالا ترفیعش میاد
اینه زیست یه فاسد مسلمون
تکامل از یه آدم به یه میمون


آهنگ را در ساندکلاد بشنوید

https://soundcloud.com/4sbuwe1xrpnn/khayemal

شعر روانگرد

روان گرد

خلوتی بین من و هندزفری
بارون جَرجَری و دل جِرجِری
کبریت آفاقی و آمال هورمونی
سیگار انفسی و وجدان کربنی

رعد و گیتار، یه سمفونیِ محال
ساز برقی، سکندریِ زوال
سوز غم‌های اگزیستانسیال
سنگ‌های باز و سگ‌های بی‌خیال

شب تار و نوت‏های بی ازدحام
سعی طردِ فوبیای «من تنهام»
ترسم از پشت سر، از این اوهام
دست‌کم کاش اونجا نبود الهام

ثبت‌نام‌های بی آزمون و نحیف
نمره‌های ناپلئونی و ضعیف
در بی‌کلاسی ما، بیست‌ها ردیف
کنکور کوری ما، مدرسان شریف

چشم دوختن به پوسترهای بزرگ
فکر کردن به کهتران سترگ
خیرگی به پورشه‌های قشنگ
توی جیبم چند پوکه فشنگ

تو اوج درآمد و من درآوردی
ما رستم عرصه بی هماوردی
نظم ما پایه هاش، نامردی
مثل مردای تاریخ مسعودی

نقب تندی به گذشته زدن
توی قادسیه درفشو پرده زدن
همه‌چیز رو در گذشته شدن
نطفه بی‌قراری رو بسته شدن

توی آسمون، گذشته کیهون
توی خاطر، ستاره‌های جوون
سر میدون، یه گیجی روون
فیلم سرگیجه، موسیقیِ اون

کارتونی که کودک اون رو ندید
بس که نزدیک بود داخلش خوابید
هندزفری فوری از گوش هام رمید
از شدت شرم، توی چشمام تُپید

«دو، ر، می، فا، سولِ» جنون حالت
عشق‌هایی چو «لا، سی» بی قامت
گم شدن، فی الفور اسنپی راحت
مبدأ هر جا و مقصدم بینهایت

م.

 شباهت مذهب به کارتل های مافیایی

به لحاظ تاریخی چیزی به اسم امام زمان وجود نداره. وقتی تاریخ می خونید به هزار نحله بر می خورید که مثل کارتل های مافیای عمل می کنند. اینها قادر بودند هر اعتقادی رو به وجود بیارند که یکیش همین امام زمان بوده.

هدف:

  1. خالی کردن جیب مردم
  2. برانگیختن مردم به جنگ هایی که با منافع کارتل همسویی داشته باشه.


آیا تا به حال به این فکر کردید که مذهب می تونه یه کارتل مافیایی باشه؟ این کارتل ها همیشه در طول تاریخ پول مردم رو چاپیدند و تا امروز زنده موندند. توی ذهنتون مقایسه کنید: اعضای کارتل دست سردسته جدید خودشون (پدرخوانده) رو می بوسند تا از این طریق به اطاعتش در بیان؛ درست مثل بیعت کردن در مذاهب. اسماعیلیه حشیش می‌کشیدند و ترور می‌کردند؛ درست مثل کارتل های امروزی مواد مخدر. ولی برخی هم مثل دوازده امامی ها با سیاست تر جلو رفتند و بر مبنای سکوت و پنهان کاری فعالیت کردند. به قولی، خود مذهب، افیون توده هاست. ایده امام غایب هم درست شد که در خفا بچاپند چون خیلی امن تر بود. قربانی های اصلی کارتل ها اعضای پایین رتبه یا همون عوام خودمون هستند. کسانی که تنها مرجع شون بالاسریشونه؛ همونی که پای منبرش می شینند. اینها باید حالات خوشی داشته باشند. کارتلی ها برای این حال خوش، مواد می زنند و مذهبی ها گریه می کنند. تأثیرش مثل همدیگه است چون تهش به مغز، هورمون ها و سیستم اعصاب بر می گرده. وقتی این حالات خوش به سراغشون میاد این توهم درشون به وجود میاد که تأیید شده اند. این یعنی مجوز انجام هر کاری رو دارند: از آدمکشی تا دزدی و حبس و شکنجه همگی مشروع هستند. قاچاق که خوراکشونه؛ اصطلاح برادران قاچاقچی رو زیاد شنیدیم این سال ها.

مذاهب به قدری استادانه پیش رفتند که نسل هایی متولد شدند که خودشون نمی دونستند عضو کارتل هستند ولی در عمل عضو بودند چون داخل کارتل متولد شده بودند و همه چیزو از دریچه اهداف کارتل می دیدند. این طبقات پایین کارتل، حتی فدایی می شدند. مثل فداییان اسماعیلی و سربازان گمنام امام زمان. با ظهور صفویه کارتل وارد فاز تازه ای در تاریخ خودش شد. شاید فکر کنید پدرخوانده همون شاه اسماعیل هست ولی اشتباه می کنید. شاه اسماعیل عضوی از کارتل بود که ترجیح داد مثل اسماعیلی ها (رقیب قدیمی) وارد مشی مسلحانه بشه. او خودش پدرخوانده نبود ولی اینجوری تو سرش فرو کرده بودند که تو تأیید شده ای، تو نجات بخشی، تو حمایت اون بالایی ها رو داری و اون بنده خدا هم باور کرده بود. باور کرده بود که دستی از غیب کمکش می کنه.

به هر حال وقتش بود کارتل تبدیل بشه به دولت؛ برای اینکه راحت تر بتونه غارت کنه. شما از وقتی مسلمون میشی توی کارتلی چون باید خمس بدی به پدرخوانده ات. در واقع ما از لحظه تولد عضو کارتلیم و بعد مشخص میشه توی کدوم دار و دسته ایم (شیعه یا سنی یا...) بعد باید برای کارتل کار کنیم. کار کنیم، خدمت سربازی بریم، بدون سهمیه و گاه حتی بدون بیمه سر کنیم تا رده های بالاتر کار نکنند، خدمت سربازی نرن، سهمیه داشته باشند و دست شون توی بیت المال (دلارهای مخفی شده زیر زمین) باشه.

یکی دیگه از خصوصیات کارتل ها اینه که عنصر نفوذی دارند به کارتل های دیگه. گاهی این نفوذی ها، برون مرزی هستند و هدف شون استعماره. انگلیسی ها توی این کار خیلی خبره بودند.

اون چیزی که توی سر ما کردند یک مشت جعلیات هست که کم کم همه اونو باور کردند. به همه چیز شک کنید.

  • در تاریخ هیچ چیز قطعی و مسلم نیست و این شامل جملات بالا هم می‌شه.
  • علم تاریخ، ماوراءالطبیعه رو قبول نمی کنه ولی خود تاریخ، کارخونه تولید ماوراءالطبیعه است و در تاریخ، همه چیز بال و پر می‌گیره و جنبه قدسی پیدا می‌کنه

شعر فراتر

فراتر

ای پنهانِ پیدا
ای فراتر از دیروز و فردا

ای پرنده ها را بال
ای فراتر از خیال

ای نقاش آهنگ ها
ای فراتر از رنگ ها


ای مهربان تر از من به من

ای فراتر از اراده من

ای عمیق تر از ناخودآگاه

ای فراتر از خودآگاه

ای عالم مثال ها

ای فراتر از تاریخ و یادها

ای روی سقف طبیعت
ای فراتر از شش جهت

ای سپیدی بین لغات
ای فراتر از کلمات

ای معنا ده
ای فراتر از ماده

ای فرگشت انسان

ای فراتر از نژاد و زبان

ای عاشقان را کام

ای فراتر از احکام

ای مهر محرز

ای فراتر از هر حظ

ای خدای ناخداها

ای فراتر از ماجراها

ای دریای فراخ کرت

ای پذیرنده بی شرط

ای فراتر از عقاب ها، ای سیمرغ
ای فراتر از نقاب ها، ای بی صورت

ای خوب کننده هر بد

ای چراغ روی گنبد

ای حرم بی ضریح

ای فیه مافیه

ای باغبان

ای روزی رسان
ای در تار و پود نان
ای خمنده فضا-زمان


ای سیاهچاله ها برایت دلکش
ای گرانش، برایت نوازش

ای مدخل حضور، ای ظهور
ای خلاصی بخش از گور


ای تولد دوباره
ای جاری پای جوانه

ای طه

ای شوینده خطاها

ای مسیر بی راه

ای خواه ناخواه

ای فراتر از ملیت

ای فراتر از علیت

ای عقل
ای فراتر از حس

ای دل
ای فراتر از عقل

ای پلکانِ پنهان نردبان
ای فراتر از مکان و زمان

ای پاره کننده عادت
ای پوره کننده مغز

ای چپت راست

ای بی کم و کاست

ای دایره ات، سماع

ای مربعت، کعبه

ای حال

ای صفر

ای جان

ما را ز خود برهان...

ما را به خود برسان...

شعر آینه

آینه


یکی آینه، ناگهان شد ز دست
شهنشاه وحدت به کثرت نشست

بر آن تکه ها جلوتی ساز کرد

به قصد وصال از سریشِ الست

یکی پاره ای کو نظرباز بود

به ناگه به بیرون آیینه جست

سر کوه قاف او شهنشاه شد
ز فیه و ز مافیه دنیا برست

آزمون معلمی یا شکنجه اطلاعاتی؟

برای آزمون معلمی مجبور شدم کتاب مرتضی آوینی رو بگیرم. تا توی فهرستش دیدم نظریه داروین رو خرافی معرفی کرده کتاب رو پس دادم. خوندنش مثل شکنجه است. باز حداقل مطهری یک آب شسته تره چون وقتی می خواد از خرافه حرف بزنه میگه در عصر حاضر دم زدن از استقلال خونی و نژادی خرافه ای بیش نیست. اینو میشه پذیرفت ولی خب به طور کلی کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران تلاش یک آخونده برای جلوگیری از غرق شدنِ یک کشتی به گل نشسته. خامنه ای رو که اصلاً نگرفتم چون ناخونده مشخصه آقا یک تنه پوزه همه اینا رو به خاک مالیده. ولی خودمونیم این وصیت نامه امام دست آقا رو هم از پشت بسته

بعداً درباه مغالطات مطهری بیشتر صحبت می کنم. بعد از کتاب ها میری سراغ جزوه ها. توی جزوه آزمون معلمی نوشته به بچه ها بگید:

آثار و پیامدهای سیاسی و اجتماعی فتح اندلس توسط مسلمانان را تجزیه و تحلیل کنند. (توجه کنید که اندلس توسط امویان فتح شده) بعد اضافه کرده دستاوردها و ویژگیهای شاخص تمدن اسلامی در اندلس را شناسایی، دسته بندی و ارزیابی کنند.

کافیه اینا رو به بچه ها بگیم تا متهم مون کنند به دورویی و تناقض. تا دیروز که امویان فاسد و نژادپرست بودند، حالا که اسپانیا رو فتح کردند شدند مسلمانان واقعی و کسانی که به تمدن اسلامی شخصیت دادند؟

تناقضات در منابع و در جاهای مختلفی دیده میشه. در جزوه «معلم تاریخ» نوشته تا 300 سال بعد از اسلام اکثر اهالی فارس هنوز زرتشتی بودند و ترجیح می دادند جزیه بدند تا اینکه بخوان مسلمون بشن. تأکید این جزوه به پذیرش تدریجی و بلندمدت اسلام از سوی ایرانیان هست در صورتی که وقتی به کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» مراجعه می کنیم نوشته دین زرتشت به قدری در دست موبدها فاسد شده بود كه ملت باهوش ایران هیچگاه نمی توانست از صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد.

حالا تست ها رو نگاه کنید:

کدام مورد زیر جزو مصادیق اصل تحول مداوم در ساحت تربیت اعتقادی، اخلاق و عبادی نیست؟

پاسخ: توازن میان مربی محوری و متربی محوری

فقط می خواستم از طراحی سوال بپرسم خودت فهمیدی چی گفتی سید؟ اینطوری می خواین معلم تربیت کنید؟ ما هیچ ما نگاه...

فقط انصافاً یک جزوه خیلی خوب بود که اونم قانون اساسی بود. جزوه ای به دستم رسید که هم قوانین امروز رو داره هم قوانین اول انقلاب. یعنی مثلاً درباره اصل 5 (ولایت فقیه) هم قانون قدیمی هست و هم جدید و میشه فهمید چه تغییری کرده. اینطور بهتون بگم که اکثر قوانینی که عوض شدند یا از حالت شورایی به حالت تک نفره برگشتند یا کاری کردند قدرت دست یک عده خاص بمونه. گرایش به دیکتاتوری به طور خیلی تابلویی مشهوده و میشه فهمید چه جوری ما رو در این 4 دهه بازی دادند.

درباره کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران مطهری

ابتدای کتاب نوشته ناسیونالیسم مطابق بیان گذشته بر عواطف و احساسات قومی و ملی متكی است نه بر عقل و منطق. اینکه مطهری امت اسلامی رو حتی اگه اموی باشه در برابر جهان غرب قرار میده و ازش دفاع می کنه اسمش چیه؟ آقای مطهری میگه ملت پرستی بده و منطقی نیست و بعد در کلام خودش یک نوع امت پرستی دیده میشه.

نوشته در مبارزات قرن بیستم بر ضد استعمار، بیش از آنكه عامل ملیت تأثیر داشته باشد عامل اسلام مؤثر بوده است. از قبیل مبارزات الجزایر، اندونزی...

پس مبارزه دکتر مصدق که به جنبش ملی شدن صنعت نفت منتهی شد چی؟

جمال عبدالناصر که در مصر کانال سوئز رو ملی کرد چی؟

سوکارنو مگه عضو اتحادیه ملی‌گرایان اندونزی نبود؟

مطهری نوشته اگر اسلام نباشد چیز دیگری كه بتواند با اندیشه های استعماری سیاه و سرخ مبارزه كند وجود ندارد. فارغ از اینکه اصلاً این گزاره به لحاظ تاریخی صحیح نیست باید پرسید الان این جمله به چه درد ما می خوره آقای مطهری؟ الان که هیچکس برای اسلام شما تره هم خرد نمی کنه. استعمار سرخ و سیاه؟ بابا 4 تا کتاب جدید معرفی کنید آدم یه چیزی به معلوماتش اضافه بشه. درسته توی خاورمیانه زندگی می کنیم ولی دیگه توی غار که نیستیم. خیر سرمون قراره معلم بشیم.

این آدم به حساب خودش مثلاً فیلسوف هم بوده. پاره کردن نامه پیامبر رو دلیلی دونسته برای فساد دربار ایران. وقتی با اعتقادات خودت بخوای پاسخ بدی همین میشه دیگه گند می زنی. بماند که اصلاً در جریان ارسال نامه توسط پیامبر تردید وجود داره چه برسه به پاره کردنش! اینایی که آقای مطهری درباره تاریخ اسلام، محکم و مسلم فرض کرده، سایه ای از تاریخ هم نیست و مطهری روی سایه ها اسکی رفته. به بیان علمی تر پدیدارشناسانه نیست.

مطهری یک جوری نوشته ایرانیان با دل و جان اسلام رو پذیرفتند که انگار خودشم باورش شده. درستش اینه که ایرانیان نه اونطور که مطهری میگه با جان و دل اسلام آوردند و نه اونطور که طرف مقابل میگن به ضرب شمشیر بوده. این یک جور کنش و واکنش در کشاکش انتقال قدرت بود که در مواردی با خونریزی و در مواردی با تسلیم همراه بود. البته با توجه به روایت هایی که داریم حجم جنایت خیلی زیاد بوده. با توجه به آیه 24 سوره نسا زن های ایرانی زیادی که حتی شوهردار بودند به کنیزی بردند و باهاشون خوابیدند. کسی مثل مطهری که این چیزا رو نمی بینه چون نمی خواد ببینه. میگن کسی که خودشو به خواب زده رو نمیشه بیدار کرد. تازه این فیلسوفشونه؛ ببین عوامشون چی اند اینا.

حالا تو هی بیا بگو با جان و دل بوده! کدوم ایرانی اون زمان می تونست قرآن بخونه که بخواد با جان و دل اسلام بیاره؟ البته اینو باید بگیم که درسته همه نمی تونستند قرآن بخونند ولی همه می تونستند بفهمند که قراره مالیات چقدر تغییر کنه و یا مثلاً قراره طبقات حذف بشن. اون ایرانی که تسلیم می شد به این چیزا فکر می کرد.

بیشتر از این دیگه نتونستم کتابو بخونم چون به نظرم خیلی سطح پایین اومد. به ربع کتاب نرسیده بستم.

خیلی از ما شاید توی آزمونش قبول بشیم ولی قطعاً توی مصاحبه رد میشیم چون مثل شما دروغگوهای خوبی نیستیم

آیا روشنفکری دینی آبغوره فلزی است؟

به مناسبت دهمین سال تأسیس دین آنلاین، نشستی تحت عنوان تأملی در نواندیشی و روشنفکری دینی در ایران معاصر انجام شد. در راستای سخنان سروش و ملکیان در این نشست، چیزهایی به ذهنم رسید. به نظر من روشنفکری دینی مثل آبغوره فلزی نیست زیرا قرار نیست روشنفکری و دین با هم ترکیب شوند. قرار است هدف، روشنفکری باشد و وسیله، دین! در واقع هدف همان روشنفکری هست ولی برای اینکه جمعیت زیادی را همراه خودش کند از دین بهره می برد. در واقع روشنفکری مثل شهری هست که باید به آن رسید و دین یکی از جاده‌های منتهی به این شهر است. حالا شما وقتی به این شهر رسیدید می‌توانید دیگر هیچگاه پای خود را در آن جاده نگذارید و از آن پس ساکن روان باشید. همانطور که اشاره شد می‌توان از راه های دیگری هم وارد آن شهر شد ولی با توجه به اینکه جامعه مذهبی است، روشنفکری دینی روی این راه بیشتر سرمایه‌گذاری کرده است تا از طریق اصلاح باورها، راه را برای رسیدن به هدف، برای اکثریت هموار سازد. به این معنا، یک آتئیست هم می تواند روشنفکر دینی باشد. نکته مهم این هست که روشنفکران دینی باید مراقب باشند که مردم به واسطه برخی اظهار نظرهای آنها به جاده خاکی نزنند. البته اگر آن جاده خاکی به آن شهر منتهی شود و میانبر باشد، مبارک است. خود من از آن جمله هستم که سر برخی مواضع وسط بازانه و یا تفرقه افکنانه روشنفکری دینی بعد از خیزش مهسا، مسیر میانبر را پیدا کردم.

ادامه کارت های تاریخی (حوادث قرن 4 و 5 با تأکید بر فتح بغداد)

کارت تاریخی شماره 19
🏴 قیام مرداویج
🔹سال: 316 ه.ق
🔹توسط: اسفار و مرداویج (دو جنگ سالار دیلمی)
✖️علیه: حسن دوم (امیر زیدی) / نصر بن احمد سامانی
🔹خلیفه: مقتدر
✅ پیروز: دیلمیان
🔶 دلایل قیام
🔹هرج و مرج در تمامی مناطق ایران و فرصت طلبی ایرانی ها
🔹برپایی امپراتوری ایرانی جدید
🔶 نکته ها:
🔹این قیام برخلاف قیام مازیار در لوای مذهب تشیع انجام گرفت اما همانند قیام مازیار وجه غالب باستان گرایی ایرانی داشت.
🔹اسفار و مرداویج موفق به فتح متصرفات زیدیان طبرستان شدند و خود را از فرمان بری سامانیان بیرون آوردند و ضد خلیفه شوریدند.
🔹تعصبات اسفار باعث شد یارانش او را خلع کنند و مرداویج را به رهبری خود برگزیدند.
🔶 نتیجه:
🔹مرداویج اصفهان و همدان و دینور را از چنگ خلیفه بیرون کشید و سلسله ای جدید(آل زیار) بنیان گذارد و در اصفهان مرکز قلمرو خود جشن سده برگزار کرد و برادرش وشمگیر بن زیار را به امارت ری رساند.
🔹در سال 322 یکی از ملازمان مرداویج به نام علی پسر ابوشجاع بویه کودتا کرد و ری و اصفهان را متصرف شد و خلیفه که از مرداویج می ترسید از علی حمایت کرد.
🔹قتل ناگهانی مرداویج به دست بردگان ترک نژادش که آنها را خوار می شمرد باعث شد در نهایت رهبری به علی بویهی منتقل و حکومت آل بویه تشکیل شود.
🔹رکن الدوله بویهی در 330 ری را تصرف کرد. وشمگیر در 355 در قیامی داخلی به قتل رسید و حکومت تبرستان دوباره موقتاً به دست زیدیان افتاد.
🔶 مکان:
🔹طبرستان

دیالوگ کارت 19:
هر کسی رویای پادشاهی داره، باید سنگینی تاج رو تحمل کنه.
نام فیلم:
وارثان



کارت تاریخی شماره 20
🏴 فتح اول بغداد
🔹سال: 334 ه.ق
🔹توسط: آل بویه
🔹تقابل بین: خلیفه المستکفی🔻 احمد معزالدوله
🔶 دلیل:
🔹قدرت گیری غلامان ترک در بغداد باعث ضعف خلیفه و هرج و مرج شده بود.
🔹قدرت گیری آل بویه مصادف شده بود با خلاء قدرت در ایران.
🔹سامانیان درگیر زد و خوردهای درونی و مبارزه با ترکان بودند.
🔶 نکته ها:
🔹احمد معزالدوله توانست وارد بغداد شود و ناصرالدوله حمدانی را از آنجا براند
🔹خلیفه المستکفی خلع شد و المطیع جانشین گشت و به این ترتیب خلیفه دست نشانده ایرانیان و وظایفش تنها به امور مذهبی محدود شد.
🔹احمد معزالدوله قصد داشت خلافت را به آل علی واگذار کند که با هشدار مشاورانش مبنی بر تبعات و قیام های احتمالی منصرف شد.
🔶 نتایج:
🔹در سال 354 عمان و بندر سیراف و شرق عربستان به تصرف لشکریان بویهی درآمد و رفت و آمد خلیج فارس تحت نظارت آل بویه قرار گرفت.
🔹در 359 آل بویه به فرماندهی عضدالدوله سیستان را تصرف کرد و به حیثیت سامانیان در منطقه ضربه سنگینی وارد آورد.
🔹آداب و سنن شیعی رونق یافت.
🔹درگیری درونی ترکان و دیلمیان آغاز شد
🚩 مکان:
🔹بغداد

دیالوگ کارت 20:
⭕️قدرت، کسایی رو که قدرت ندارن کنار میزنه

نام فیلم:
📽پدر خوانده 3


کارت تاریخی شماره 21
🏴 جنگ دندانقان
🔹سال: 431 ه.ق
🔹بین: غزنویان🔻 سلجوقیان
🔹رهبران: مسعود🔻 طغرل
✅ پیروز: سلجوقیان
🔶 دلیل:
🔹ترکمان های سلجوقی قصد انتقام از خاندان محمود غزنوی را داشتند که باعث ایذا و تبعیدشان شده بود
🔹اوضاع خراسان نابسامان بود و مردم ناراضی بودند
🔶 نکته ها:
🔹مسعود سیاست های نظامی پدرش محمود را نداشت
🔹عده ای از غزنویان به دلیل عدم رضایت از رأی مسعود به سلجوقیان پیوستند
🔹علت اصلی شکست غزنویان اخلاق فردی مسعود و عدم استفاده از تجربه کارآزموده ها بود
🔶 نتایج:
🔹حکومت سلجوقیان آغاز شد.
🔹حکومت غزنوی محدود به غزنه شد.
🔹مسعود برای جمع آوری سپاه به هند رفت اما کشته شد.
🔹طغرل به سپاه خود نظم داد و متوجه گرگانج و خوارزم شد.
🚩 مکان:
🔹دندانقان: شهری در نواحی مرو

✳️ دیالوگ کارت 21:
فهمیدم که قدرت شیر توی عضلاتش نیست
توی وجودشه وقتی میخواد چیزی رو بدست بیاره,باتمام وجودبلندمیشه,باتمام وجود دنبالش میکنه,و باتمام وجود بدستش میاره

نام فیلم:
🎬 پل چوبی


کارت تاریخی شماره 22
🏴 فتح دوم بغداد
🔹سال: 449 ه.ق
🔹توسط: ارسلان بساسیری
🔹تقابل بین: خلیفه عباسی القائم🔻 خلیفه فاطمی المستنصر بالله
🔹سرکوبگر: طغرل سلجوقی
🔶 دلیل:
🔹اختلاف نژادی ارسلان با اعراب و تربیت او در دستگاه بویهی خواه ناخواه او را تبدیل به قطب مخالف خلیفه کرده بود.
🔹اختلاف شدید ارسلان با وزیر خلیفه.
🔹قرارگیری آل بویه در آستانه سقوط.
🔶 نکته ها:
🔹بساسیری یک اسماعیلی بانفوذ در بغداد بود که در سال 446 در نتیجه اختلافاتی که بین او و خلیفه پدید آمد سر به طغیان برداشت.
🔹همزمان سلجوقیان پس از فتوحات خود در ایران به عراق نزدیک شده بودند.
🔹طغرل در 447 به خواهش خلیفه به بغداد آمد و خلیفه حاکمیت او در ایران را به رسمیت شناخت و از آل بویه تبری جست.
🔹بساسیری به حله که مدت ها محل استقرار شیعیان بود عقب نشینی تاکتیکی کرد.
🔹خبر طغیان ابراهیم ینال باعث شد طغرل در 449 بغداد را رها کرده و عازم همدان و ری شود و این باعث شد ارسلان فرصت را به دست آورده و بغداد را تصرف کند.
🔹طغرل پس از دفع ابراهیم ینال دوباره به بغداد آمد و آنجا را فتح کرد.
🔶 نتایج:
🔹ارسلان بساسیری به شهر واسط گریخت که در 451 در جنگ با سپاهیان طغرل کشته و سرش نزد خلیفه القائم ارسال شد.
🔹دوره چیرگی فاطمیان بر بغداد پایان یافت.
🚩 مکان:
🔹بغداد

دیالوگ کارت 22:
عنوانت تورو میتونه پادشاه کشور کنه اما مردم دنبال عنوان و القاب نیستن اونا دنبال کسی میگردن که دلیر باشه.

نام فیلم:
🎬 Braveheart-1995


کارت تاریخی شماره 23
🏴 جنگ ملازگرد
🔹سال: 463 ه.ق
🔹بین: سلجوقیان🔻 روم شرقی (بیزانس)
🔹رهبران: آلپ ارسلان🔻 رومانوس دیوجانوس
✅ پیروز: سلجوقیان
🔶 دلیل:
🔹ارمنستان از زمان طغرل محل درگیری ایران و بیزانس بود و یک بار در واقعه حسن قلعه در سال 439 توسط سرداران طغرل (قتلمش و ابراهیم ینال) تصرف شده بود. این پیکارها بعد از مرگ طغرل ادامه یافت.
🔹دربار قسطنطنیه خطری که دولت بیزانس را از ناحیه شرق تهدید می کرد احساس کرده بود و نمی توانست دست روی دست بگذارد.
🔶 نکته ها:
🔹با اغراق تعداد نفرات سلجوقیان نسبت به رومیان 1 به 14 بود طوری که آلپ ارسلان قبل از جنگ سربازان را آزاد گذاشت که بین مرگ و بازگشت یکی را انتخاب کنند.
🔶 نتایج:
🔹رومانوس دیوجانوس اسیر شد ولی با بزرگواری الپ ارسلان آزاد گردید.
🔹تسلط سلجوقیان بر ارمنستان و آسیای صغیر
🔹مهاجرت گسترده ترکان به آناتولی و اندیشه بسیج مسیحیت علیه اسلام (جنگ های صلیبی)
🔹پرداخت سربها به سلجوقیان و آزادی اسیران در روم
🔹50 سال متارکه جنگ
🔹انقلاب بیزانس
🚩 مکان:
🔹ملازگرد: ارمنستان آن زمان و ترکیه امروزی

منبع:

https://t.me/jangVsolh

یک کپی از رویدادهای اجتماعی درون شماست؟

شما هم تجربه مشابهی دارید؟ آیا یک کپی از رویدادهای اجتماعی، در خانواده شما و در درون شما به وجود می آید؟ آیا نسبت به این موضوع خودآگاهی دارید؟

من در ایام اعتراضات 1401 زنده بودم و گویی وجودم جوانه زده بود. وقتی به خشونت کشیده شد مطلبی در همین وبلاگ درباره اهمیت مبارزه بدون خشونت نوشتم ولی بعد دیدم خشونت روز به روز بیشتر در من ریشه می گستراند. خانمی درباره خشونت برای دکتر رنانی نوشته بود:

چند وقت پیش وقتی جلوی چشمم یه پسر نوجون رو سیاه‌پوش‌های باتون به‌دست وحشیانه می‌زدن هر جوری بود می‌خواستم خودم رو بهشون برسونم و اونا‌ها رو تیکه تیکه کنم؛ فقط شلیک تیرشون بود که باعث شد برم عقب. منی که پشه نمی‌کشتم، رگه‌های خشونت درونم جریان پیدا کرده .

واقعاً این حس مشترک جامعه است. وقتی اعتراضات فروکش کرد، آن شور زندگی در من کمرنگ شد. وقتی پیروز مُرد یک چیزی هم در من مُرد. وقتی فحاشی شیوع پیدا کرد من درباره اخلاق انقلاب و پرهیز از فحاشی مطلب نوشتم ولی در عین ناباوری خودم در درونم تبدیل به یک موجود فحاش شدم. در این مدت دائم پر می شدیم و خالی. وقتی تفرقه شد در خانواده من هم تفرقه ایجاد شد و امروز احساس تکه تکه شدن دارم...

گویی همه چیز در ماست! اتحادی است بین درون و بیرون که رازگونه متجلی می شود. یک چشم پزشک نیز در پاسخ به صبر شادمانانه برای دکتر رنانی اینگونه نوشت:

در تمام این ماه ها هرجا امیدوار بودم همه مردم را امیدوارم یافتم، هر زمان خشمگین بودم جامعه را خشمگین دیدم، هر اقدامی به ذهنم می رسید همان شب فیلمش در فضای مجازی منتشر می شد و از این هم فازی خودم با جامعه شگفت زده می شدم. اکنون نیز سراسر وجودم خشم است و انقلاب.

خود این رویدادهای اجتماعی چه چیزی هستند که روی ما کپی می شوند؟ آیا آنها روح زمان هستند؟ آیا خود تاریخ است؟ آیا همان چیزی است که منتسکیو در روح‌القوانین (۱۷۴۸) درباره آن می گوید: نسبتی بین حالات نفسانی و نظام سیاسی وجود دارد! آیا همان چیزی است که مولانا درباره آن می گوید:

ما همه شیران ، ولی شیر علم / حمله شان از باد باشد دم به دم

نمی دانم...

معرفی یک کتاب متفاوت درباره جنگ 8 ساله

در کتاب «نه برای جنگ» نوشته حسین ثنایی نژاد، مخاطب با رزمندگانی آشنا می شود که هم درگیر جنگ هستند و هم درگیر درس و مشق و کنکور و دانشگاه. کتاب برخلاف آثار مشابه، زیاد رنگ مذهبی ندارد و یک اثر انتقادی به حساب می آید. خواننده متوجه می شود هرقدر تصمیم گیران جنگ گند زدند، بچه های درگیر جنگ گل کاشتند. کتاب برای ماله کشی نوشته نشده و قهرمان های آن از جنس بچه های مدرسه هستند؛ بدون هیچ ادعایی. خود نویسنده آدمی است که با وجود استعداد زیاد، هیچگاه خودش را گم نکرده است. او جایی از کتاب درباره حذف کردن بنی صدری ها از نیروهای مسلح صحبت کرده. آدم از خودش می پرسد آیا این حذف کردن ها، منجر به ایجاد چرخه خشونت و زمینه ساز جنون گروه هایی نظیر مجاهدین نبود؟

نویسنده بارها در جنگ، روحیه خود را از دست داده است ولی از بیان آنها نمی ترسد زیرا می خواهد خواننده را با واقعیت روبرو کند نه با موهومات. او به ما می گوید همه رزمنده ها از یک طیف خاص با یک تفکر خاص نبودند. او به ما می گوید اگر رزمنده ها دعا می خواندند، پشت سرش شوخی هم می کردند. کتاب از یک طرف پر از سادگی و صفای باطن بچه های جنگ است که با وجود سن کم، بینش زیادی دارند و از طرفی محل منازعه افکار و سلایق مختلف است. با اینکه نویسنده بیشتر به تبعات منفی جنگ اشاره دارد اما از آثار مثبت جنگ (دفاع از کشور) مثل انسجام اجتماعی غافل نشده و از احترامی که سربازان در بین مردم داشتند نوشته است:

«اینکه همه مردم ما را فرزند خود می دانستند و برای کسانی که با جان فشانی از خاکشان دفاع می کردند ارزشی خاص و والا قائل بودند موجب مباهات و افتخارمان بود.» (ص 113)

لازم به ذکر است که در خاطره نگاری های مرسوم جنگ، برای مشروعیت دادن به یک خط فکری و یک جریان سیاسی خاص که قصد مصادره جنگ را دارد روایت‌هایی حتی جعل شده اند. یعنی مثلاً دیوارنوشته ای نقل شده که گوینده یک سال بعد، آن را گفته است. اگر خوشبینانه هم به موضوع نگریسته شود این حاصل ضعف حافظه راوی است که با توجه به جایگاه علمی و شخصیتی ثنایی نژاد (استاد دانشگاه) چنین ضعف هایی در کار او دیده نمی شود.

یک پاراگراف از کتاب:

«نیمه های اسفند سال 1361 بود که کار شناسایی روی منطقه عملیاتی جدید در شمال محدوده عملیات والفجر مقدماتی آغاز شد. البته پسوند مقدماتی وقتی به والفجر اضافه شد که پیشروی در منطقه عملیاتی فکه کاملاً متوقف شد. از آن طرف چون آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه تهران گفته بود: «عملیات والفجر آخرین عملیات ماست»، برای اینکه حرف ایشان نقض نشود و احتمالاً به خیال اینکه با انجام عملیات بعدی می توانند کار را یکسره کنند، این عملیات ناموفق را «والفجر مقدماتی» نامیدند تا همچنان تکلیف جنگ با عملیات والفجر تعیین شود. اما عملیات بعدی هم توفیقی به دست نیاورد و به ناچار آن را هم «والفجر 1» نامیدند. همین که شماره ای به «والفجر» چسبید، می شد حدس زد که جنگ بیش از این ها طول خواهد کشید، زیرا پس از عدد یک، دو قرار می گیرد و سه و چهار و پنج و اعداد بالاتر هم به دنبالش می آیند. بعدها که رقم والفجرها از پنج و شش گذشت، همه چشم به این داشتیم که دست کم «والفجر ده» آخرین عملیات باشد به میمنت این آیه از قرآن که: «والفجر و لیال عشر.» اما این رقم ها هم گاهی وانهاده می شدند و در میانه عملیات های والفجر نام های دیگری ظاهر می شدند تا عدد والفجر همچنان زیر ده بماند که البته نماند. عملیات هایی مثل کربلاهای پنج گانه و بیت المقدس دو و رمضان دو. بالاخره والفجر ده هم انجام شد، ولی به فتح ناکام حلبچه و آن بمباران شیمیایی فاجعه بار این شهر به وسیله صدام انجامید و همچنان از خاتمه جنگ خبری نشد.» (صص 285-284)

جملات پایانی کتاب (ص 400) مثل آب سردی است که بر پیکر مخاطب ریخته می شود و او را در یک فضای نیهیلیستیک رها می کند. وقتی می خواندم با خود می گفتم حیف از آن خون های پاک. اگر آن رزمندگان دلیر امروز دوباره سر از خاک بیرون بیاورند، به شما که عمر و جان شان را با بی خردی و شعارهای توخالی (راه قدس از کربلا می گذرد) گرفتید چه خواهند گفت؟