حقوق آب در فقه

مطابق شرع اسلام، آب را نمی توان خرید و فروش کرد و فقط مجرای آب و حق استفاده از آن قابل فروش است. صاحب چشمه و کاریز و چاه و نهر نمی تواند از دادن آب به مسافر یا گله ابا ورزد اما کسی هم نمی تواند بدون اجازه قبلی آن را به مصرف آبیاری برساند.[1]


[1] ‏نعمت الله تقوی، «آب و آبیاری در روستاهای ایران»، همان، ش. 128 و 129، ص62.

یک دوره بندی ساده مبتنی بر فرهنگ، از تاریخ ایران دوره اسلامی

اگر ایران دوره اسلامی را به قصد کشف یک فرمول فرهنگی، زمانبندی کنیم متوجه می شویم
دو قرن اول را باید دوره اخلاق و فقه دانست.
قرن سوم تا قرن هفتم هجری دوره علم و فلسفه بود.
از بعد از هجوم مغول، دوره ادبیات و هنر آغاز شد.

البته باید خاطرنشان کرد این تقسیم بندی به این معنی نیست که مثلاً ما در دوره هنر، علم نداریم. داریم ولی محوریت با هنر است.

به این جمله دقت کنید: «پا به پای انحطاط اخلاقی و فکری عصر تیموری، تجدید عمارت و بازسازی و آبادانی شهرها و ترویج ادبیات و هنر به حد اعلایی می رسید.»(میرجعفری، 1392: 69)

چند فیش پراکنده از دوره ایلخانی و تیموری

  1. در اصفهان بین شافعیه و حنفیه كه تحت ریاست آل خجند بوده‏اند نزاع و كشمكش و تعصب مستمر بود و در رى بین شافعیه و حنفیه و شیعه، در سایر بلاد عراق و خراسان هم این نوع كشمكش‏هاى مذهبى دائما در جریان بود و همه فرق خود جداگانه با اسماعیلیه كه آنان را مطلقاً ملاحده می خواندند مبارزه و نزاع داشتند.[1]
  2. شاه نعمت الله ولی علاوه بر دیوان اشعار عرفانی حدود صد رساله دارد که از موضوعات رایج حکمت عرفانی به بحث پرداخت و بیشتر به برخی مسائل خاص تشیع اثنی عشری مربوط می شود.[2]
  3. برخی شارحان گلشن راز به شاخه ذهبیه تعلق دارند.[3]
  4. سازش قاطبه ارباب مذاهب عامه با ایلخانان موجب شد در رواج ویرانی و فساد اجتماعی و اخلاقی حاکم بر جامعه آنان نیز متهم باشند.[4]
  5. یکی دیگر از شاگردان فضل الله که از او جدا شده بود محمود پسیخانی نام داشت که دارای افکار ماتریالیستی بود و فرقه جدیدی به نام نقطویه تأسیس کرد.[5]
  6. ضرورت اصلاح نخست از الزامات زندگی و مقتضیات زمانه بر می خیزد اما برای ایجاد تغییرات مثبت اجتماعی نیاز به تغییرات در افکار و بینش ها و ذهنیت هاست[6]
  7. ابن بزاز تذکره نویس صفی الدین اردبیلی که در سال 760 ه.ق داستانها و حکایاتی را در خصوص شیخ گردآوری کرد از شاگردان پسر و جانشین شیخ یعنی صدرالدین اردبیلی بود. صرف نظر از صحت تاریخی داستان هایی که نقل می کند این واقعیت که این حکایات را پیروان بی شمار شیخ باور کرده و به عنوان یک خط مشی به آنها عمل می کردند رفتار و ارزش های ایده آل مورد توقع از صوفیان و چهره های مذهبی آن دوران را نشان می دهد.[7]
  8. در ميان ابواب فقه، مهم‏ترين بابى كه از مسأله حكومت بحث شده، باب قضا است. در اين باب، افزون بر مسأله قضا به مسأله اجتهاد و تقليد و فتوا نيز تا حدود زيادى پرداخته شده.[8] غازان خان با درک اهمیت آن، دستور داده بود که بابت قضاوت از مردم مالی دریافت نگردد.[9]
  9. از بزرگان فقه و حکما و عربی نویسان و ادبای هرات قرن 9 می توان از این اشخاص نام برد: مولانا سعدالدین عمر تفتازانی، قطب الدین مودود چشتی، ابوتراب نخشبی هروی و محمد بن علی الترمذی الهروی.[10]
  10. سید محمد فلاح هم شخصیت مهم اهل حق بود. مخاطبان و پیروان اهل حق نه چون صفویان، ایلات صحرانشین متکی به اقتصاد دامی بودند و نه چون حروفیان صرفاً از میان شهرنشینان با سواد بر می خاستند بلکه روستانشینان مناطق غرب ایران و برخی طبقات شهرنشین منطقه از عمده مخاطبان بودند.[11]
  11. دوستى طبيعى باشد چون دوستى فرزندان، و ارادى چون دوستى دوستان، و شهوانى چون دوستى زنان‏، و نفعى چون دوستى منعمان، و الهى چون دوستى اهل خير.[12]
  12. آن‏چه در مورد فضايل زنان معتبر است عبارت است از: عقل، حيا، جمال، عفت، شوهردوستى و نشاط در عمل، بعضى نيز زينت را هم اعتبار كرده‏اند.[13]
  13. محقق حلی اجرای حدود در عصر غیبت را تعطیل اعلام می‌کنند.[14]
  14. اباقا خان به دست کسی که اهل تصوف بود اسلام آورد و نام احمد را برای خود برگزید و به دنبال آن برخی از امیران مغول تحت تأثیر تعالیم صوفیان قرار گرفتند.[15]
  15. مکتب های جدید عرفانی با قوت ظاهر می شوند و در کنار آن ادبیات فارسی به اوج شکوفایی می رسد.[16]
  16. با تشکیل رصدخانه مراغه، نجوم به اوج خود می رسد. نکته مهم درباره ویرانی آن این است که بعد از یاسای رشیدالدین مردم در و پنجره های آن را برای خانه های خود غارت کردند.[17] این نشان از فقر عمومی است که هم از نوع فرهنگی است و هم مادی.
  17. وضعیت نابسامان اجتماعی که موجب پیشگامی قیام های دوره ایلخانی شده بود همچنان ادامه داشت. در دوره گیخاتو در سال 691 ه.ق در اصفهان قبایل لر شورش کردند که یک قیام خودجوش توده ای بود.[18]
  18. در این عصر است که مکتب ادبی یکی از بزرگرین شاعران ایران حافظ(متوفی 768 ه.ق) عرضه می شود.[19]
  19. مغزها بعدها توسط عثمانی جذب شدند چراکه مطالعه آن دسته از مسائل فلسفی که با قرآن سازگاری نداشت مجاز نبود.[20]
  20. شیخ احمد جام در طریقت از سعدالدین محمد کاشغری (متوفی 860 ه.ق) و قاضی زاده رومی پیروی می کرد. او داماد کاشغری هم بود و پس از او خلافت طریقت نقشبندیه به او سپرده شد.[21]
  21. خواجه محمدپارسا نیز یکی از دو جانشین خواجه بهاءالدین نقشبند مجدد طریقت خواجگان و مؤسس شیوه نقشبندیه (متوفی 792 ه.ق) است که در طریقت نقشبندیه شأنی بس والا دارد.[22]
  22. حتی مخالفان سرسخت اندیشه فلسفی چون غزالی و امام فخر رازی هم بر اهمیت علم منطق تأکید می کنند و به همین خاطر در دورانی که فلسفه مورد بی توجهی قرار می گیرد منطق همچنان در کانون توجه اندیشمندان ایرانی است.[23]
  23. خان‏هاى مغول با مداراى دینى كه در پیش گرفته بودند، هیچ‏گاه دسته خاصى را بر دیگران برترى نمى‏دادند و به ندرت شنیده مى‏شود كه مغولان مستقیما در اختلاف میان مذاهب دخالت كرده باشند. رفتار جبه كه در سال 617 ه. ق. به تحریك شافعیان رى به سركوبى حنفیان برخاست‏، رویهم‏رفته یك كار استثنائى است.[24]
  24. طریقت هاى صوفیه میان اهل سنت و شیعیان این عهد هر دو رواج و نفوذ داشت، پس این فكر هم در میان آنان شایع بود و حتى باید بگوییم كه علمای روزگار نیز همچنین كششى به جانب مبانى عرفان داشتند و از آن به دور نبودند.[25]
  25. اندیشه های قاضی عضدالدین ایجی (قاضی در حبس) از دیوارهای زندان فراتر می رفت و اندیشمندانی مشهوری چون تفتازانی (792-722 ه.ق) را تحت تأثیر خود قرار داد.[26]
  26. عبید زاکانی معلمان را احمق می خواند.[27]
  27. مولانا علاءالحق والدین علی، به روزگار تیمور کفیل مهمات سلطانی بوده و مشرف خزانه عامره، مردی حقانی و بامروت بوده و از او آثار اولیاءالله دیده اند.[28]

 


[1] ‏صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، ۸ (تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۸)، ج 2، 147.

[2] ‏کوربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، از مرگ ابن رشد تا زمان حاضر، ترجمه‌ی جواد طباطبایی (تهران، انتشارات کویر، ۱۳۷۰)، 94.

[3] ‏همان، 89.

[4] ‏یوسفی، محمدرضا و رضایی جمکرانی، احمدرضا، «تصوف تشیع گرای قرن نهم»، مطالعات عرفانی، ش. 6 (۱۳۸۶)، 167.

[5] ‏محمودی نژاد، محمود، پارادایم حروفی و شیخ محمود شبستری (تهران، لوح نگار، ۱۳۸۹)، 52.

[6] ‏یوسفی اشکوری، حسن، «افسانه «تراژدی پروتستانتیسم اسلامی»»، ۱۴ بهمن ۱۳۹۳، <‪http://yousefieshkevari.com/?p=4710‎> (27 آذر 2016).

[7] ‏لین، جورج، ایران در اوایل عهد ایلخانان (رنسانس ایرانی)، ترجمه‌ی ابوالفضل رضوی (تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۸)، 355.

[8] ‏جعفریان، رسول، صفويه در عرصه دين فرهنگ و سياست‏، ج 3 (تهران، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۷۹)، ج 1، 140.

[9] ‏رستمی، پروین، «وضعیت محاکم در عصر ایلخانی»، نامه تاریخ پژوهان، ش. 25 (۱۳۹۵)، 72.

[10] ‏جامی، عبدالرحمن، دیوان کامل جامی، هاشم رضی (تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات، ۱۳۴۱)، مقدمه هاشم رضی، 28.

[11] ‏رنجبر، محمدعلی، مشعشعیان، ماهیت فکری-اجتماعی و فرآیند تحولات تاریخی (تهران، آگه، ۱۳۸۲)، 109.

[12] ‏نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اخلاق محتشمی، ۳ (تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷)، 33.

[13] ‏نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، بازنگاری اساس الاقتباس، مصطفی بروجردی (تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى‏، ۱۳۸۰)، 611.

[14] ‏کدیور، محسن، «فقه سیاسی»، ۱۳ تیر ۱۳۸۷، <‪http://kadivar.com/?p=2126‎> (29 دی 2016).

[15] ‏هجری، محسن، داستان فکر ایرانی، ج 6 (تهران، افق، ۱۳۸۶)، 58.

[16] ‏همان، 6:26.

[17] ‏آلیاری، حسین، کلاس درس نقد و بررسی تاریخ مغولان و تیموریان (شبستر، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شبستر، ۱۳۹۳).

[18] ‏قدیانی، عباس، نگاهی کوتاه به قیام های سیاسی و مذهبی در ایران (از عباسیان تا انقلاب اسلامی) (تهران، انتشارات یادداشت، ۱۳۹۲)، 60.

[19] ‏رو، ژان پل، ایران و ایرانیان-تاریخ ایران از آغاز تا امروز، ترجمه‌ی محمود بهفروزی (تهران، جامی، ۱۳۹۳)، 362.

[20] ‏دین پرست، ولی، «نخبگان ایرانی و فعالیت های علمی و فرهنگی آنان در عثمانی قرن نهم و دهم هجری»، جستارهای تاریخی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ش. 1 (۱۳۹۲)، 92.

[21] ‏جام (ژنده پیل)، احمد بن محمد، شرح احوال و نقد و تحلیل آثار احمد جام، علی فاضل (تهران، انتشارات توس، ۱۳۷۳)، 60-59.

[22] ‏خواجه محمد پارسا، فصل الخطاب، جلیل مسگرنژاد (تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۱)، مقدمه مسگرنژاد، 3.

[23] ‏هجری، داستان فکر ایرانی، 6:49.

[24] ‏اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ۹، ترجمه‌ی محمود میرآفتاب (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶)، 239.

[25] ‏صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج 4، 97.

[26] ‏هجری، داستان فکر ایرانی، 6:37.

[27] ‏زاکانی، عبید، هجویات و هزلیات (تبریز، انتشارات ابن سینا، ۱۳۴۷)، 142.

[28] ‏سمرقندی، دولتشاه بن علاءالدوله، تذکره الشعرا، محمد رمضانی (تهران، چاپخانه خاور، ۱۳۳۸)، 384.

سیر اندیشه علما از صدر اسلام تا دوره تیموری

از صدر اسلام تا دوره مورد بحث سه دوره در اندیشه های علما قابل شناسایی است که شامل الف)منازعات کلامی و شکل گیری فرقه ها، ب)تکوین مکاتب فقهی-کلامی و ج)تثبیت مکاتب فقهی-کلامی می شود و بعد از این وارد مرحله پسا عباسی خواهد شد. علمای سه دوره مذکور شامل اهل تسنن، اهل تشیع و خوارج می شدند که هر کدام در باب اندیشه های سیاسی-اجتماعی صاحب نظریاتی متفاوت بودند. دوره منازعات کلامی در پی قتل عثمان و مسأله دار شدن خلافت شکل گرفت. این اختلافات کلامی بود اما به فقه کشیده شد و به تبع آن از اواسط قرن اول تا قرن دوم هجری مکاتب فقهی تشکیل شد. پیشوایان اربعه فقه و اجتهاد تسنن ظاهر شدند و درخشان ترین دوره فقه اهل سنت رقم خورد.[1] با روی کار آمدن عباسیان، عزمی در ایجاد وحدت اسلامی پیدا شد و مدت یک قرن فقه تسنن و معتزله در نوسانات قدرت قرار گرفتند. در این دوره قیام های مختلف زیدیان از شاخه شیعیان مشغله اساسی عباسیان بود. در محدوده زمانی قرن سوم و چهارم مکاتب کلامی و فقهی تکوین یافتند و مکاتب شکل منسجم به خود گرفته و از چارچوب عقلانی متقنی برخوردار شدند. این دوره مصادف بود با زوال قدرت معتزله و قدرت گیری اهل حدیث. این اقبال به واسطه چیرگی ترکان دوچندان شد. و اما عصر تثبیت ناظر به محدوده زمانی قرن پنجم تا هفتم هجری بود. در این دوره، برآمدن دو اندیشه جدید در عرصه تفکر سیاسی جامعه اسلامی حائز اهمیت است. یکی اندیشه اشعری و دیگری اندیشه اثنی عشری(کلام اشعری در مقابل کلام امامی). این دوره، دوره بسته شدن باب اجتهاد از سوی اهل سنت بود و آنها گرایش به تقلید از فقهای گذشته را در دستور کار خود قرار دادند. بعد از آن جهان اسلام با حمله مغولان مواجه شد که به سقوط خلافت عباسی انجامید و دوره جدیدی در اندیشه علما در جهان اسلام به وجود آمد. حال دیگر تئوری خلافت غزالی که بر پایه توازن قدرت دقیق و همکاری میان خلیفه، سلطان و علما استوار شده بود محلی از اعراب نداشت(امثال ماوردی و غزالی تلاش داشتند که نظریه فقهی خود را با اوضاع و شرایط زمان وفق دهد[2]) اما اکنون دیگر نه خلیفه ای در مسند قدرت بود و نه سلطان، سلطانی بود با تعلق خاطر به اسلام. فقه تسنن با وجود تجربه های سیاسی و اجتماعی زیاد به نهایت ضعف رسید اما فقه تشیع توانست ظرفیتی برای عرض اندام پیدا کند و برعکس تسنن باب اجتهاد برای شیعه باز بود و آنها را نسبت به تغییرات اجتماعی متمایز می کرد. آغاز یک سیر ناتمام در تشیع امامیه با همین احکام به ظاهر بی اهمیت صورت گرفت. به عنوان نمونه به مناسبت فتوايى كه درباره بطلان طلاقى كه سلطان محمد الجايتو زن‏ محبوبش را داده بود، داد طرف توجه فوق العاده پادشاه مذكور واقع شد و موجب گرويدن اين پادشاه به مذهب شيعه گرديد.[3] اما با نگاهی کلان تر، اندیشه تشیع حول سه محور امامت، ولایت و انتظار شکل گرفته است که از قرن پنجم به بعد این سه گانه در تشیع امامی متعین شده است.[4] عالمان شیعى در قرن هفتم و هشتم از تألیف كتابهایى در تقریر اصول فقه شیعه غفلت نداشته‏اند علمای شیعه با انتشار کتب متعدد سعی در اثبات ایدئولوژی خود و نشر مناقب خاندان پیامبر در میان مردم و تسجیل برتری پیشوایان تشیع داشتند تا از این راه آماده عمومی کردن مذهب خود گردند.[5] در این دوره تشیع چنان محبوبیتی داشت که سلاطین و حکام برای جلب نظر مردم گرایش های شیعی از خود بروز می دادند. مشایخ تصوف نیز در قرن نهم عمدتاً شیعه مذهب بودند یا اگر سنی بودند به قدری تمایل به بزرگان تشیع داشتند که از همان زمان آنان را نیز جزو مذهب تشیع محسوب می داشتند.[6] با توجه به این قضیه این مسأله مطرح می شود که نظریه های جدید علمای این دوره در بوته قیاس با همطرازان متقدم آنها چه دستاوردها، یا برعکس چه کاستی هایی از لحاظ تئوریک و پراتیک داشته است؟

 


[1] ‏ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها (تهران: سمت، ۱۳۸۵)، 71.

[2] ‏آن. کی. اس. لمبتون، سیری در نظریه سیاسی فقهای مسلمان از صدر اسلام تا اواخر قرن سیزدهم، ترجمه‌ی عباس صالحی و محمدمهدی فقیهی (تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۷۴)، 255.

[3] ‏فرهادمیرزا، سفرنامه فرهادميرزا، ویراسته‌ی غلامرضا طباطبایی مجد (تهران: مؤسسه مطبوعاتى علمى‏، ۱۳۶۶)، 388.

[4] ‏حسن یوسفی اشکوری، «پدیدارشناسی تاریخی تشیع و تسنن؛ گامی برای همدلی مسلمانان»، ۲۳ دی ۱۳۹۴، <http://yousefieshkevari.com/?p=5304‎‏> ‏(10 آبان 2016).

[5] ‏صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج 3، بخش 1، 222.

[6] ‏یوسفی و رضایی جمکرانی، «تصوف تشیع گرای قرن نهم»، 167.

دوره فترت علمی در تاریخ ایران

یک از دو نوع گرایش (فقهی-کلامی یا حدیثی-اخباری) در این دوره رواج بیشتری داشت و این گرایش ها دانش آموزان را چگونه بار می آورد؟ آیا مردم تحت تأثیر گرایشات حدیثی-اخباری دگم اندیش می شدند یا تحت تأثیر گرایش کلامی اهل منطق؟ طالبان دانش چرا هیچ یک در علوم دیگر مثل هیأت و ریاضیات و هندسه که جزء دروس اولیه آنها بود به بالاترین رتبه نمی رسیدند و فقط فقه و اصول است که به نظر می رسد در یک روند تکاملی قرار گرفته است؟ علت این بی رغبتی چه بود و چرا استعدادها به حرام و حلال معطوف می شد؟ نقش علما در روند فکری و علمی جامعه و تعیین سمت و سوی نهادهای علمی و آموزشی جامعه و علوم عقلی و نقلی و نظام آموزشی جامعه چه بوده است؟ آیا موارد فوق که غالباً اسیر دسته بندی ها و معطوف به یک قشر خاص می شد به توسعه اجتماعی کمکی کرد؟ اگر فرض بر این گذاشته شود که علما در حفظ امت موفق بودند این مسأله پیش می آید که این امت در چه مسیری حرکت می کرد؟ توسعه یا زوال؟

ابن جوزی (وفات 598 ه.ق) علوم عقلی و فلسفه را علم تعطیل خواند و فیلسوفان را متهم به دهری گری کرد و گفت آنها زمین را به سان ستاره ای در میان فلک پنداشتند.[1] از همان زمان یعنی از اول قرن هفتم سقوط آغاز شد. چه انحطاط سیاسی اجتماعی را عامل انحطاط علمی و دینی بدانیم و چه انحطاط علمی و دینی را عامل انحطاط سیاسی اجتماعی به شمار آوریم در هر صورت آنچه را نمی توان از نظر دور داشت این است که جهان اسلام در این دوره(اوایل ایلخانی احتمالاً) از نظر علمی و دینی به شدت آسیب دیده بود.[2]

 


[1] ‏علی اصغر حلبی، تاریخ فلاسفه ایرانی از آغاز اسلام تا امروز، ویرایش ۳ (تهران: زوار، ۱۳۸۱)، 65.

[2] ‏علی اکبر علیخانی و رستم فلاح، «ابن قیم جوزیه (۷۵۱-۶۹۱ ه.ق)»، کتاب اندیشه سیاسی متفکران مسلمان؛ نوشته علی اکبر علیخانی و همکاران، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۹۰، 23.

مختصر درباره کتاب های دوره میانه

اصولاً در عالم اسلام چهار نوع نوشته سیاسی وجود دارد. 1- آثاری که فیلسوفان نوشته اند و این آثار از بقیه مشهورتر است، از جمله مهم ترین این کتاب ها "آرای اهل مدینه فاضله" فارابی است. 2- سیاست نامه ها که متضمن گزارش هایی از سیرت و روش سیاستمدران و تدبیر آنهاست و مثال آنها "سیاست نامه" نظام الملک است. 3- مجموعه حکم و اندرزهای حکیمان و خردمندان که مخاطب بعضی از آنها اهل سیاست و فرمانروایان محسوب می‌ شوند. "جاویدان خرد" ابوعلی مسکویه یکی از مهم ترین آنهاست. 4- کتاب هایی که می‌ توان آنها را فقه سیاسی خواند. در این کتاب ها احکام شرعی حکومت و نظام حکومت دینی تقریر شده است و شاید مهم ترین آنها "الاحکام السلطانیه" ماوردی باشد. کتاب های دسته اول و سوم را بیشتر فیلسوفان نوشته اند و این افراد یا شیعه بوده اند و یا در نظر با شیعه قرابت داشته اند. کتاب های نوع دوم و چهارم هم اغلب از آثار سیاستمدران و دانشمندان سنی مذهب بودند. در دوره مورد بحث، کتابی به قدرتمندی آثار فوق دیده نمی شود. البته کتاب "قواعد الاسلام" مطهر حلی شبیه مورد چهارم است که در گذشته بیشتر توسط اهل تسنن نوشته می شده است. این نشان می دهد شیعه دیگر از آن جایگاه اصیل خود که زمانی معتزله و اسماعیلیه با فلسفه ای عمیق پرچم دار آن بودند برخوردار نیست و نمی تواند به عنوان یک مذهب پروتست عمل کند. نه شیعیان آن شیعیان بودند و نه دربارهای ایلخانی و تیموری قابل قیاس با دربارهای سامانی و آل بویه بودند. و تسنن هم به همین منوال دیگر شخصیت هایی مثل غزالی و خواجه نظام الملک را به خود ندید. کتابی شبیه سیاستنامه توسط جلال الدین دوانی نوشته شده به نام "رطب و یابس" که ترکیبی از تعالیم گذشتگان است و به نظر می رسد فقط به منظور مشروعیت بخشی به سلطنت مطلقه آق قویونلوها نوشته شده است و آنگونه که خواجه نظام الملک با واقعیات اجتماعی و سیاسی زمانه خود مرتبط است این کتاب فاقد این مهم است. ابن خلدون نیز در "مقدمه" به مسائل حکومتی و دولتی پرداخته است اما اثر ابن خلدون یک اثر خاص است و نمی توان آن را در تقسیم بندی فوق قرار داد. آنچه ابن خلدون را از دیگران متمایز می سازد، قدرت تحلیل سیاسی و اجتماعی و نظریه پردازی فکری اوست که بیش از رویکرد فقهی و شرعی او در زمینه سیاسی مطرح است. با گذر از این مقدمه باید به این سوال برگشت که با نظر به تألیفات علما، نقش آنها در ترسیم آینده ایران چگونه ارزیابی می شود؟ شاید اینگونه به نظر برسد که اشاره به دوره های بعد ارتباطی به موضوع پژوهش ندارد اما همانطور که اشاره به پیشینه تحولات، فهم تاریخی در مورد بحث را افزایش می دهد، تبیین آینده نیز از عقیم ماندن بحث جلوگیری می کند. معمولاً تحول آفرینی سیاسی این تعلیمات در دراز مدت اما اساسی بود، چنانچه نزدیکی تشیع امامی و تصوف به تشکیل حکومت صفوی انجامید و اندیشه سیاسی تسنن منجر به قدرت گیری سلاطین عثمانی شد. وقتی شاه اسماعیل تصمیم گرفت شیعه اثنی عشری را به عنوان یک مذهبِ رسمی در ایران برقرار سازد به دنبال کتابی بود که از لحاظ تئوریک مبنا قرار بگیرد. نتیجه جستجوی شاه اسماعیل کتاب "قواعد الاسلام" مطهر حلی بود که به عنوان اساس مذهب جدیدالاستقرار اتخاذ گردید. با این حال، بنیاد فقه شیعه روی مفهوم امامت است نه سلطنت. بدین ترتیب همیشه نوعی کشمکش مفهومی میان این دو مسأله وجود داشته و هر بار، هر کدام که شرایط بروز بهتری یافته، به همان عمل شده است. حکام صفویه به مجتهدین و علمایی نیاز داشتند تا از طریق سیاست های دینی و با تکیه بر آنها و بنا به مصلحت سیاسی، وحدت دینی را برقرار سازند. مذهبی که مقامات دینی از آن حمایت کرده آن را تشویق می نمودند تشیع امامیه ای بود که مجتهدین بزرگ در گذشته طراحی کرده بودند و نه آن چیزی که غلات طریقه صوفیه صفویه در نظر داشتند. ظاهراً در آن زمان نگرش انعطاف آمیزی نسبت به پذیرش مناصب دولتی در میان فقها وجود داشته است. علمای شیعه بیش از پیش به استخدام دولت درآمدند و بدین گونه برای اعمال فتاوی خود به دستگاه دولت تکیه کردند. وضعیت در عثمانی هم به همین ترتیب بود. لذا تشیع جذب دولت شد و به خاطر شرایط خاص آن زمان، نهاد دینی از آغاز به صورت زیرمجموعه نهاد سیاسی درآمد. حتی قوی ترین حاکمان نیز مجبور بودند با علما با احترام رفتار کنند و نمی توانستند از کنار عقاید آنها بی اعتنا بگذرند. کرکی نفوذ زیادی بر شاه طهماسب داشت و شاه سلطان حسین تحت سلطه محمدباقر مجلسی قرار داشت. و اعتقاد به اینکه آنها نائبان عام امام هستند قوت گرفت و به دوره های بعدی منتقل شد. در این میان تمایل سلاطین به دانستن، نوعی گرایش دوسویه بین آنها و علما ایجاد می کرد و اینگونه علما مرکز توجه شدند. بدین ترتیب بحث مشاوره و رایزنی حاکمان با علما تا پایان دوره مورد بحث حائز اهمیت شد.

تلاش های مجدانه ابن ابی جمهور احسایی(درگذشته 940 ه.ق) برای در هم آمیختن اندیشه های مکاتب شرق اسلام از زمان حمله مغول به بعد و ترکیب نتایج تحقیقات هر یک از آنها در این زمینه یافتن حقیقت به صورت تلفیقی جامع و ثابت ظاهراً در عصر او بی سابقه است. کتاب او "الملجی" از این نظر به آثار فلاسفه مکتب اصفهان دوران صفوی که در واقع کوشیدند ترکیب واحدی از سنت های همان مکتب به عمل آورند تقدم دارد. گرچه تلاش های فردی آنان و یقیناً شخصی چون ملاصدرا شاید کوشش های گران سنگ تری باشد.[1] کتاب او پیوند کامل میان حکمت اشراق سهروردی، حکمت ابن عربی و سنت شیعی تثبیت می شود. ابن ابی جمهور مانند حیدر آملی شخص امام دوازدهم را با پاراقلیط انجیل یوحنا یکی می داند.[2]

اصولاً کتاب های فقهی شیعه در این دوره از دوره های قبل بیشتر و البته معتبرتر است که دلیلش استحصال شیعیان از کلیه مجاهدات خود در قرن های پیشین است.[3] شیعه کتاب های سترگ نوشت که به لحاظ تتبع بسیار مهم است اما مدعیات مطرح شده در کتابها در صورتی اثرگذار خواهد بود که با سنجه های داده های تاریخی معتبر سنجیده شود وگرنه اگر بنا بر نقلیات و صرف چینش آنها در یک اثر باشد راه به جایی نخواهد برد و در واقع با چنین تتبعاتی هیچ گرهی گشوده نمی شود چراکه این نوع تتبعات حتی اگر به نام تاریخ انجام شود در نهایت برای اثبات یک امر مفروض الهیاتی و کلامی است.[4]

یکی از راه های شناخت با اهمیت ترین این تألیفات راه پیدا کردن آنان به عثمانی است. در سطوح ابتدایی آن مدارس تجریدالاعتقاد خواجه نصیر و حاشیه سید شریف جرجانی تدریس می شد. در دوره متوسط در زمینه کلام از کتاب مواقف عضدالدین ایجی استفاده می شد. در سطح عالی تفسیر کشاف زمخشری، تفسیر بخاری و تفسیر قاضی بیضاوی و کتاب هایی از نسفی و جلال الدین دوانی تدریس می شد.[5]

 


[1] ‏مادلونگ، مکتبها و فرقه های اسلامی در سده های میانه، 284.

[2] ‏کوربن، تاریخ فلسفه اسلامی، از مرگ ابن رشد تا زمان حاضر، 141.

[3] ‏راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ج 3، بخش 1، 225.

[4] ‏حسن یوسفی اشکوری، «پدیدارشناسی تاریخی تشیع و تسنن؛ گامی برای همدلی مسلمانان»، ۲۳ دی ۱۳۹۴، <http://yousefieshkevari.com/?p=5304‎‏> ‏(10 آبان 2016).

[5] ‏دین پرست، «نخبگان ایرانی و فعالیت های علمی و فرهنگی آنان در عثمانی قرن نهم و دهم هجری»، 83-82.