تن دادن به شر برای مصلحت بزرگتر

یک پرسش اخلاقی:
توی فیلم اینتراستلار طرف میگه پلن a اصلاً عملی نبود و هدف ما از همون اول اجرای پلن b بود. وقتی اعتراض شد که ما به امید پلن a (نجات مردم جهان) اومده بودیم و چرا به ما دروغ گفته شد؟ در پاسخ گفته شد کسی که این کارو کرد (پروفسور برند) خودش رو قربانی کرد (دروغ گفت) تا شما (نیروهای زبده) در عمل انجام شده قرار بگیرید و پلن b اجرا بشه. یعنی او به خاطر یک منفعت بزرگتر، یک دروغ بزرگ (شر) رو به جون خرید تا انسان جدیدی خلق بشه. به نظر شما آیا این کار اخلاقی بود؟
درباره بمب های اتمی آمریکا روی ژاپن هم همین مسئله عنوان میشه. آمریکا به خاطر یک مصلحت بزرگتر (پایان جنگ جهانی) یک شر و یک لکه ننگ رو که همون کشتار بی رحمانه بود به جون خریدند. اگه جنگ ادامه پیدا می کرد ممکن بود آدم های بیشتری کشته بشن. آیا به نظر شما این منطق صحیحه؟
البته گاهی در این قربانی کردن وجدان خود (برای زندگی بهتر دیگران) نوعی خودخواهی هم وجود داره. مثلاً هیتلر انسانیت خودش رو قربانی می کنه تا انسان آلمانی رو نجات بده. در انیمه «اتک آن تایتان» شخصیت اصلی (ارن یگر) وجدان خودشو قربانی می کنه و دست به جنایت جنگی می زنه تا مردم کشورش رو نجات بده.
اما به هر حال و به طور کلی این پرسش مطرح هست که آیا به لحاظ اخلاقی این درست هست که ما به خاطر یک خیر بزرگ تر که می تونه نجات یک عده زیادی آدم و یا ایجاد یک نظم جهانی جدید باشه تن به شر بدیم؟

اینجا جا داره این پرسش ایوان کارامازوف رو تکرار کنیم: خیال کن در کار آفریدن اساس سرنوشت هستی ، با این هدف که در پایان آدمیان را سعادتمند سازی و عاقبت به آنان صفا و آرامش بدهی، اما لازمه اش این باشد که یک موجود ریز نقش (یک کودک) را تا پای مرگ شکنجه بدهی و آن بنا را بر شالوده ی اشکهای قصاص نشده او بنا کنی... آیا می پذیری؟

کارت های تاریخی جنگ های اعراب مسلمان علیه ایرانیان


🔶 کارت تاریخی شماره 1
🏴 جنگ ذوقار
🔹سال: 604 میلادی (20 قبل از هجرت)
🔹بین: خسرو پرویز 🔻 قبایل بکر بن وائل
🔹پیروز: اعراب

ادامه 👇

🔶توضیح:
🔹قبل از هجوم مسلمانان به ایران، یک تنش جدی بین حکومت مرکزی ایران با قبایل عرب (که متحد ایران بودند) ظهور کرد و منجر به جنگ شد. این جنگ نشان دهنده علائم سست شدن هسته نظامی و سیاسی ایران بود.
🔶دلیل جنگ:
🔹کشته شدن نعمان بن منذر آخرین امیر ملوک لخمی به دست خسرو پرویز: (ملوک لخمی دست نشانده ساسانیان و مدافع منافع ایران در بین اعراب محسوب می شدند)
🔶نکته ها:
🔹خیانت قیس بن مسعود، فرمانده عربِ سپاهِ خسرو، از عوامل شکست ساسانیان بود.
🔶نتایج:
🔹 سد بین ایران و اعرابِ شبه جزیره شکسته شد.
🔹داستان شکست ایران انعکاس زیادی در تمام قبایل عربستان پیدا کرد و تأثیر زیادی در فتوحات بعدی اعراب داشت.
🔶مکان:
🔹نزدیک پایتخت لخمی ها (حیره یا کوفه امروزی)
@jangVsolh


🔶 کارت تاریخی شماره 2
🏴 جنگ ذات السلاسل(زنجیر)
🔹سال: 12ه.ق
🔹بین: ایران ساسانی🔻اعراب مسلمان
🔹رهبران: پوران دخت پادشاه ایران🔻ابوبکر خلیفه مسلمانان
🔹فرماندهان: هرمز🔻خالد بن ولید
🔹پیروز: اعراب
ادامه...

🔶 دلیل جنگ:
🔹تنبیه اعرابِ عراق و هم پیمانانِ اهل رده توسط مسلمانان، ناچار منتهی شد به تصادم با لشکریان ایران
🔶 نکته ها:
🔹اولین جنگ از رشته جنگ های صدر اسلام بود.
🔹این جنگ را بایستی جنگ سرحدی دانست چون مرزبانان ایرانی می جنگیدند.
🔹دلیل نامگذاری زنجیر، بسته شدن ایرانیان با زنجیر بود که بر خلاف آنچه اعراب می پنداشتند نوعی آرایش جنگی بوده است.
🔶 نتایج:
🔹هرمز در جنگ تن به تن با خالد بن ولید کشته شد.
🔹خالد ساحل فرات را گرفت.
🔹تابوی شکست ناپذیری ایرانیان کاملاً شکسته شد و اعراب را به جد به فکر تسخیر ایران انداخت.
🔶 مکان:
🔹دژ حفیر -کویت امروزی
@jangVsolh


🔶 کارت تاریخی شماره 3
🏴 جنگ جسر (پل)
🔹 سال: 13 ه.ق
🔹 بین: اعراب مسلمان 🔻 ایران ساسانی
🔹 رهبران: عمر بن خطاب 🔻 پوران دخت
🔹 فرماندهان: ابوعبیده ثقفی 🔻 بهمن جادویه
✅ پیروز: ایران
ادامه 👇

🔶 دلیل جنگ:
🔹برانگیختن اعراب توسط ابوعبید و تشویق آنان به جهاد و کسب غنیمت بسیار.
🔶 نکته ها:
🔹کشته شدن پرچم داران سپاه اعراب از جمله برادر ابوعبیده و بالا رفتن روحیه ایرانیان.
🔹رم کردن اسبان اعراب با دیدن فیل های سپاه ایران و کشته شدن ابوعبیده زیر پای فیل ها و جانشینی مثنی بن حارث.
🔹شکستن پل توسط اعراب برای جلوگیری از فرار سربازانِ عرب، و بازسازی دوباره آن برای فرار به مدینه.
🔶 نتایج:
🔹عدم تعقیب دشمن به دلیل شورش در مدائن بر ضد رستم فرخزاد.
🔶 مکان:
🔹بابل - کنار رود فرات
@jangVsolh



🔶 کارت تاریخی شماره 4
🏴 جنگ قادسیه
🔹سال: 14 ه.ق
🔹بین: ایران ساسانی 🔻 اعراب مسلمان
🔹رهبران: یزدگرد سوم 🔻 عمر بن خطاب
🔹فرماندهان: رستم فرخزاد 🔻 سعد بن ابی وقاص
✅ پیروز: اعراب
ادامه 👇

🔶 دلیل جنگ:
🔹دعوت ایرانیان به اسلام. کسب غنایم. کشورگشایی. اصرار یزدگرد به جنگ. مذاکرات بی نتیجه قبل از جنگ
🔶 نکته ها:
🔹اعراب این جنگ را لیله الهریر نامیدند چراکه تا صبح فریاد ناله مجروحان و غریو چکاچک شمشیرها و نیزه ها دشت را پر کرده بود.
🔶 نتایج:
🔹رستم فرخزاد کشته شد.
🔹درفش کاویانی به دست اعراب افتاد.
🔹ساحل غربی فرات به دست اعراب افتاد.
🔹هدف بعدیِ سعد، مداین و شهر تیسفون بود(پایتخت).
🔹برای رسیدن به این هدف، اعراب شهرهای بصره و کوفه را بنا کردند و این دو شهر پایگاهی برای لشکرکشی های اعراب به درون ایران شد.
🔶 مکان:
🔹قادسیه - نزدیک کربلای کنونی

@jangVsolh



🔶 کارت تاریخی شماره 5
🏴 جنگ مدائن (تیسفون)
🔹سال: 16 ه.ق
🔹بین: ایران ساسانی 🔻 اعراب مسلمان
🔹رهبران: یزدگرد سوم 🔻 عمر بن خطاب
🔹فرماندهان: فرخزاد 🔻 سعد بن ابی وقاص
✅ پیروز: اعراب
ادامه 👇

🔶 دلیل جنگ:
🔹سعد پس از جنگ قادسیه، دو ماه در آنجا ماند تا دستور از خلیفه عمر رسید که به مدائن برود.
🔶 نکته ها:
🔹جمله معروف «دیوان آمدند» در همین جنگ توسط نگهبانانِ تیسفون، نزدیک دروازه های پایتخت 400 ساله بانگ زده شد.
🔶 نتایج:
🔹مجموعه شهرهای مداین(7 شهر نزدیک هم در دو جانب دجله) به دست اعراب افتاد.
🔹تخت طلای خسرو و فرش بهارستان از غنایم این جنگ بود.
🔹سعد دستور داد در کهندژِ تیسفون مسجدی بسازند.
🔶 مکان:
🔹مداین

@jangVsolh



کارت تاریخی شماره 6
🏴 جنگ جلولاء
🔹سال: 16 ه.ق
🔹بین: ایران ساسانی 🔻 اعراب مسلمان
🔹رهبران: یزدگرد سوم 🔻 عمر بن خطاب
🔹فرماندهان: مهران رازی 🔻 هاشم بن عتبه
✅ پیروز: اعراب
ادامه 👇

🔶 دلیل جنگ:
🔹سپاه ساسانی پس از شکستِ مداین به جلولاء گریخته بودند و اعراب اصرار به ادامه فتوحات داشتند
🔶 نکته ها:
🔹منطقه جلولاء 7 ماه در محاصره اعراب بود.
🔹شدیدترین نبرد ساسانیان با اعراب بود.
🔹ایرانیان از تاکتیکِ خندق استفاده کردند که موفقیت آمیز نبود.
🔶 نتایج:
🔹چون گزارش شکست ایرانیان به یزدگرد رسید از حلوان به ری رفت.
🔹غنایم فراوان میان لشکریان تقسیم و خمس آن نزد عمر فرستاده شد.
🔶 مکان:
🔹نزدیک خانقین (کنار مرز ایران و عراق فعلی)

@jangVsolh



کارت تاریخی شماره 7
🏴 جنگ نهاوند
🔹سال: 21 ه.ق
🔹بین: ایران ساسانی 🔻 اعراب مسلمان
🔹رهبران: یزدگرد سوم 🔻 عمر بن خطاب
🔹فرماندهان: یزدگرد سوم 🔻 سعد بن ابی وقاص
✅ پیروز: اعراب
ادامه 👇

🔶 دلیل جنگ:
🔹شکست ایرانیان در جلولاء باعث تضعیف مضاعف یزدگرد شد و عربان فرصت طلب را آماده نبردی دوباره کرد. با این حال یزدگرد دست از مبارزه برنداشت و از مردم ایران یاری خواست که حلوان و تیسفون را نجات دهند و کوفه و بصره که مهمترین سنگرهای اعراب بود تسخیر کنند.
🔶 نکته ها:
🔹حیله اعراب مبنی بر انتشار خبر مرگ خلیفه مسلمین، ایرانیان را از سنگرها بیرون کشید و جنگ از حالت تدافعی به صحرایی تغییر ماهیت داد.
🔹اعراب این جنگ را فتح الفتوح نامیدند چراکه بعد از آن موفق شدند سراسر ایران را به راحتی به دست آورند.
🔶 نتایج:
🔹در سال 21 هرمزان والی خوزستان مقاومتی سخت اما بی فایده کرد.
🔹در سال 25 شورشی در ری و آذربایجان اتفاق افتاد که به ترتیب سعد بن ابی وقاص و ولید بن عقبه آن را فرو نشاندند.
🔹در سال 29 استخر در جنگی به تسخیر ابوموسی اشعری در آمد.
🔹در سال 31 یزدگرد برای تجدید قوا به مرو رفت اما ماهوی به او پشت کرد و او در نهایتِ آوارگی توسط مأموران ماهوی و یا یک آسیابان کشته شد
🔶 مکان:
🔹نهاوند

@jangVsolh


کارت تاریخی شماره 7.5
🏴 جنگ واجرود
🔹سال: 21 ه.ق
🔹بین: ایران ساسانی 🔻 اعراب مسلمان
🔹فرماندهان: موتا دیلمی، فرخان زيبندى، اسفندیار، وارازتیروتس ارمنی🔻نعیم بن مقرن (برادر نعمان بن مُقَرِّن که که در جنگ نهاوند کشته شد)
✅ پیروز: اعراب
ادامه 👇

🔶 دلیل جنگ:
🔹خبر شکست نهاوند، موتا دیلمی را که از سرداران سپاه رستم فرخزاد در جنگ قادسیه بود سخت آشفته کرد و تصمیم گرفت با سپاه گیلان به جنگ اعراب برود.
🔹ديلم، رى و آذربايجان آخرین محور مقاومت بودند.
🔹موتا نامه ای به ری نزد فرخان زيبندى (فرماندار ری) و اسفندیار (برادرزاده رستم فرخزاد و فرماندار آذربایجان) فرستاد و از آنان دعوت کرد در جنگ با اعراب او را یاری کنند. آنها که کینه قاتلان رستم را در دل داشتند بی درنگ این درخواست را قبول کردند.

🔶 نکته ها:
🔹ابتدا نعیم به شدت هراسناک شد و طی نامه ای به خلیفه عمر تقاضای نیروی کمکی کرد و خود با سپاهش از همدان گریخت ولی بعد از تجدید قوا دوباره بازگشت.

🔶 نتایج:
🔹ساسانیان در این جنگ شکست خوردند.
🔹موتا دیلمی و وارازتیروتس ارمنی کشته شدند.
🔹پس از مرگ موتا (فرماندهی جنگ) سپاه ایران از هم گسست.
🔹فرخان زيبندى با سپاهش به ری و اسفندیار به آذربایجان بازگشتند.
🔹نعیم لشکری را به آذربایجان فرستاد و خود به ری لشکر کشید و آنجا را فتح کرد.
🔹می توان این جنگ را آخرين رویارویی ايران و اعراب دانست. از آن پس اعراب به شهرهاى ايران سرازير شده و شهرها را پس از ديگرى گشودند. (به جز دیلم که کانون مقاومت شد)

🔶 مکان:
🔹واجرود، روستایی در نزدیکی همدان (بین قزوین و همدان)

📚منابع:
فرهنگ جامع تاریخ ایران | تاریخ منتظم ناصری | شهریاران گمنام

کانال «تاریخ و دیالوگ»
⚔️ @jangVsolh 🎭



کارت تاریخی شماره 8
🏴 قیام قارن
🔹سال: 32 ه.ق
🔹طرفین: قارن 🔻 عبدالله خازم
🔹خلیفه: عثمان
🔹امیر خراسان: قیس بن هیثم
🔹حاکم خراسان: ابن عامر
✅ پیروز: اعراب
ادامه 👇

🔶 دلیل قیام:
🔹قارن قصد داشت با بیرون راندن اعراب از خراسان برای خود پادشاهی تشکیل دهد
🔹ابن عامر به حج رفته بود و مردم این فرصت را غنیمت شمردند
🔶 نکته ها:
🔹این قیام پس از مرگ یزدگرد و از تبعات آن بود.
🔹با اغراق 40هزار نفر همراهان قارن از طبس، بادغیس، هرات و قهستان بودند که اغلب کشاورزان و رعایای ناراضی بودند.
🔹ابن خازم از سپاه بصره برای سرکوب کمک گرفت.
🔹برخی مورخین اعتقاد دارند قیام قارن از پشتوانه ملی و مذهبی برخوردار نبود و سپاهیان ترک در لشکر او، گروه نامتجانس را به وجود آوردند و این مسأله یکی از مهمترین دلایل شکست قارن بود.
🔶 نتایج:
🔹اعراب با اینکه تعدادشان به مراتب کمتر از سپاه قارن بود به آنها شبیخون زدند و سپاه ایشان را در هم کوفتند.
🔹قارن کشته شد
🔹اسیر زیادی گرفته شد و به عنوان غلام و کنیز بین لشکریان تقسیم شد
🔹ابن عامر، ابن خازم را امیر خراسان کرد و او تا واقعه جنگ جمل (36 ه.ق) در این منصب ماند و بعد به بصره رفت.
🔶 مکان:
🔹خراسان

ادامه کارت های تاریخی در کانال تلگرام: @jangVsolh

تجربه عارفانه یا توهم؟

یک بار در کلاب هاوس از کسی که به نظر می رسید تجربه ای عرفانی داشته خواستم درباره اون با من صحبت کنه؛ چون می خواستم کسی رو پیدا کنم که در این رابطه بتونم راحت باهاش حرف بزنم ولی واکنش این فرد این بود که نمی تونم وارد جزئیات بشم. من البته ایشونو نمی شناختم ولی هم بهش حق دادم هم نه. چون از یک طرف می دونیم هنوز بیان این چیزها، تابو هست؛ اما از طرف دیگه ممکنه نگفتنش، برای القای حس اسرارآمیز بودن و خاص بودن باشه و ریا ایجاد کنه. یعنی نگفتنش بیشتر از گفتنش می تونه ریاکاری باشه. بنابراین ما اگه از تجربیات مون میگیم یکی برای خنثی کردن بعضی حس های دروغینه و یکی برای تابوشکنی هست. طبق دیده ها و شنیده ها ما وارد عصر جدیدی شدیم که سطحش خیلی بالاتره و این تجربه ها در آینده ای نزدیک، تبدیل به مسائلی عادی میشن. پس بهتره نترسیم و بگیم تا کم کم گوش مون عادت کنه.

تجربه من بر می گرده به یک رویا که در سنین حدود 17 ، 18 سالگی دیدم. در این رویا من دو نفرو با لباس عربی دیدم که پشت شون به من بود و بدون اینکه کسی بگه متوجه شدم شخص سمت راست که قدش بلندتر بود، پیامبر اسلام و شخص سمت چپ که قدش کوتاه تر بود علی بن ابی طالب هست. همین زمان علی دست چپ خودشو بلند کرد و به جایی اشاره کرد؛ انگار می خواست به من جایی رو نشون بده. به اون سمت نگاه کردم و دیدم جایی در دوردست، یک سری رشته کوه هست که به ابرها چسبیدند طوری که انگار یکی شده بودند. بعد از خواب بیدار شدم و مدتی به فکر فرو رفتم ولی در نهایت به نتیجه ای نرسیدم و موضوع رو رها کردم تا اینکه حدود 20 سال بعد در شهر نوشهر (نزدیک چالوس) اون منظره رو دیدم؛ کوه های جنگلی زیبایی که در مه فرو رفته بودند؛ نمیگم این دقیقاً همونی بود که توی خواب دیدم ولی احساس کردم این همونه. دلیلش هم اینه که در این تاریخ، یک جور بیداری رو تجربه می کردم؛ یعنی حداقل خودم اینجوری فکر می کردم به دو دلیل: یکی اینکه از سال قبلش مدام اعداد تکرارشونده ای رو روی ساعت مشاهده می کردم. مثلاً: 04:01 ، 05:01یا اعدادی که بعد فهمیدم بهشون میگن اعداد آینه ای مثل 10:01. و دوم اینکه همون سال یک اتفاق عجیب برای من افتاد. من برای اینکه ایمان خودم رو بسنجم کاری کردم که باعث شد ساق پام از 2 نقطه بشکنه و علاوه بر این، یکسری رنج های روحی شدید رو متحمل شدم که به شخصیت و گذشته خودم بر می گشت. وقتی این نشانه ها و این رنج ها رو کنار هم گذاشتم احساس کردم دستی از بیرون داره منو تکون میده که بیدار شم. وقتی شما خواب هستید و یه نفر می خواد شما رو بیدار کنه هم اذیت می شید و هم متوجه میشید که تا قبل از این، خواب بودید و دیگه وقت بیدار شدنه. از اون زمان با تعالیم یکسری از عرفای معاصر آشنا شدم که خیلی بینش من رو تحت تأثیر قرار داد. (سوفیا ساناندا، اسپایرا، اکهارت، رابرت آدامز، ماهاراشی و...) قبلاً آشنایی من با عرفان محدود بود به شخصیت های سنت خودمون ولی از اون به بعد یه جورایی بین المللی شد و وارد یک دنیای بزرگتر شدم. با این وجود هنوز هم اصرار دارم نگاهم مینیمالیستی باشه و تا جای امکان می خوام از این تجربه، تقدس زدایی کنم. بیشتر نگاهم اینه که آگاهی من طی زمان بیشتر شده و همین مسئله، روی روان من هم تأثیر گذاشته و از طریق زبان نشانه ها داره با من حرف می زنه. حتی وقتی از یک نفر درباره تجربه دیدن ساعت ها پرسیدم گفت این ضمیر ناخودآگاه خودته که اونها را بهت نشون میده. گفت تو چون از تجربه عارفانه لذت می بری، ناخودآگاهت برات موادشو فراهم میاره. گویا ما یک ساعت درونی هم داریم که با ساعت بیرونی مچ هست و حتی این ساعتو می تونیم کوک کنیم. (کوک کردن این ساعت درونی رو بارها امتحان کردم و به حقانیتش پی بردم.) بنابراین تا اینجای کار من یک تجربه داشتم که سعی دارم واقع بینانه باهاش مواجه بشم نه جوگیرانه چون اگه یه کاراکتر معنوی از خودمون به نمایش بذاریم، این خودش افتادن در دام ایگو هست و باید مراقب باشیم دچار اشتباه و سوءتفاهم نشیم چون اگه خودمونو گول بزنیم بقیه رو هم ممکنه گمراه کنیم بنابراین تا قانع نشم که این تجربیات، منشأ روانی نداره، نمی تونم بپذیرم که وارد عالم معنا و عرفان شدم.

از طرف دیگه یک کورسویی هم برای خودم باز کردم و اون اینه که شاید واقعاً وارد این فاز معنوی شدم. در هر دو صورت می خوام بدونم دوستان چه تجربه مشابهی دارند که شاید بتونیم درباره منشأ اون به یک نتیجه گیری واحد برسیم. الان مسئله من فقط منشأ و ریشه یابی این تجربیات هست و اینکه از کجا میاد؟ و شاید کسی پیدا بشه که بتونه بگه کدوم تجربیات واقعی هست و کدوم توهم.

ممنون.


پی نوشت:

دوستان من متوجه شدم عبدالحسین خسروپناه در جوانی خواب دیده: آسمان شکافت و نوری بر سر من تابید، صدای امیرالمؤمنین(ع) بود که مطالبی را گفت از جمله اینکه چرا حوزه نمی‌روی؟!
اگر چنین باشد و چنین آدمی چنین خوابی دیده باشد می توان نتیجه گرفت اصولاً دیدن چنین خواب هایی هیچ اعتباری ندارد!