بعضی از مشکلات کار در ایران

موارد زیر نتیجه یک تجربه شخصی است:

بهره کشی: احتمال اینکه با شما مثل یک بورژوا در مقابل یک کارگر رفتار شود زیاد است. (همیشه از موضع بالا به شما نگاه می شود توسط افرادی که خود در جای گرم نشسته (حقوق ثابت، بیمه، زندگی، ثروت و...) و شما را به کارهای سخت و بدون پاداش و با مسئولیت و ریسک زیاد می گمارند.)

عدم اعتماد و حمایت در فضای کار (زیرآب زنی و خالی کردن پشت شما در مشکلات)

احتمال اینکه به شما دروغ بگویند زیاد است. (مثلاً در مورد بیمه کردن، عیدی دادن و یا پاداش اضافه کاری)

خودکامگی (برخی تصمیمات بدون اینکه به شما حق اظهار نظر بدهند انجام می گیرد در صورتی که مشارکت، حق شماست.)

و...

کارت های تاریخی قرن هفتم (مغولان)

کارت تاریخی شماره 24
🏴 مجموعه جنگ های چنگیز
🔹سال: 616 تا 619 ه.ق
🔹بین: خوارزمشاهیان🔻 مغولان
🔹رهبران: محمد خوارزمشاه🔻 چنگیز خان
🔹پیروز: مغولان
ادامه 👇
🔶 دلایل:
🔹مغولان قصد ایجاد روابط تجاری با ایران داشتند. در 615 پیامی از طرف چنگیز به خوارزمشاه ارسال شد که در آن چنگیز محمد را اینگونه خطاب قرار می دهد: به شما مثل یکی از عزیزترین فرزندانم می نگرم... این جمله باعث رنجیده خاطر شدن محمد می شود.
🔹در همان سال هیئتی از جانب چنگیز برای بازرگانی به ایران می آیند. حاکم شهر مرزی اترار که دست نشانده محمد و از نزدیکان مادر اوست آن هیئت را به جرم جاسوسی دستگیر و اموال آنها را غارت می کند و آنها را می کشد.
🔹واکنش چنگیز درخواست تسلیم غایرخان حاکم اترار است که با جواب رد محمد مواجه می شود و چنگیز ناچار عازم جنگ شده و خود را عذاب خدا می خواند.
🔶 نکته ها:
🔹قبل از جنگ تنش ها بین محمد خوارزمشاه و خلیفه الناصرلدین الله بالا گرفته بود. خلیفه امرای غور را بر ضد خوارزمشاه تحریک کرده بود و بنابراین محمد تصمیم به فتح بغداد گرفت که البته به سرنوشت یعقوب لیث دچار شد. حملات کرد ها و سرمای هوا در غرب ایران مجالش نداد و مردم ناکامی او را از طرف خدا دانستند و بنابراین در قضیه جنگ با مغولان یاری اش نکردند. مردم خراسان نیز بیشتر به سلجوقیان گرایش داشتند.
🔹محمد خوارزمشاه دست کم به 10 سال صلح نیاز داشت که یک امپراتوری قدرتمند ایجاد کند اما با اقداماتش جنگ را به جان خرید.
🔹تعداد سپاهیان محمد نسبت به مغولان 3 به 1 بود اما این رقم با پیوستن عده ای از مسلمانان ترک نژاد آن سوی سیحون به مغولان 2 به 1 شد (پیوستن ارسلان قرلق و سوقنان تکین به چنگیز)
🔹از عوامل شکست خوارزمشاهیان تقسیم نیروها در شهرهای ماوراءالنهر بود که استراتژی شخص شاه بود در صورتی که مشاورانش از جمله جلال الدین(فرزندش)، تیمور ملک و خیوقی رود سیحون را به عنوان دژ مقاومت پیشنهاد می کردند که البته محمد با تکبر آن را رد کرد.
🔶 نتایج:
🔹محمد به جزیره آبسکون در دریای خزر فرار کرد و مغولان به بهانه پیدا کردن او به داخل ایران پیشروی کردند. شهرها ویران شد و حدود 200 هزار نفر کشته شدند. محمد در آن جزیره از دنیا رفت و جلال الدین را جانشین خود کرد.
🔹ترکان خاتون مادر شاه که از عوامل روحی و روانی شروع جنگ بود اسیر شد.
🔹جلال الدین خوارزمشاه خود را برای جنگ های بعدی با چنگیز آماده کرد.
🚩 مکان:
🔹شروع از اترار و ماوراءالنهر و ادامه از خراسان تا ری


کارت تاریخی شماره 25
🏴 جنگ پروان
🔹سال: 619 ه.ق
🔹بین: خوارزمشاهیان🔻 مغولان
🔹رهبران: جلال الدین خوارزمشاه🔻 چنگیزخان
🔹فرماندهان: جلال الدین خوارزمشاه🔻 قوتوقو نویان
🔹پیروز: خوارزمشاهیان
ادامه 👇


🔶 دلیل:
🔹جلال الدین برای انتقام از مغولان به قشون آنها در طخارستان حمله کرد و قریب 1000 نفر از آنها را کشت. چنگیز برای دفع او، سردارش قوتوقو نویان را به محل استقرار جلال الدین در غزنین فرستاد
🔶 نکته ها:
🔹سرداران خوارزمشاهی در 618ه.ق از اقصی تقاط ایران به غزنین آمده و تعداد سپاهیان جلال الدین را به دو برابر تعداد مغولان در جنگ آتی افزایش دادند.
🔹در غزنین اقوام مختلف ترک و افغانی و غوری و خلج و قرلق گرد آمده بودند تا با مغولان بجنگند.
🔶 نتایج:
🔹جنگ دو روز ادامه پیدا کرد که با شکست قوتوقو نویان همراه بود.
🔹خبر این پیروزی باعث طغیان مردم هرات شد و واکنش چنگیز را برانگیخت. او خطاب به فرزندش تولی گفت اگر همه ساکنان هرات را کشته بودی امروز این فتنه ظاهر نمی شد.
🔹سپاهیان خوارزمشاه بعد از جنگ بر سر غنایم اختلاف پیدا کردند و متفرق شدند.
🚩 مکان:
🔹روستای پروان: بین غزنه و بامیان


کارت تاریخی شماره 26
🏴 جنگ سند
🔹سال: 619 ه.ق
🔹بین: خوارزمشاهیان🔻 مغولان
🔹رهبران: جلال الدین خوارزمشاه🔻 چنگیزخان
✅پیروز: مغولان
ادامه 👇


🔶 دلیل:
🔹خبر شکست پروان باعث شد چنگیز خود عازم دفع جلال الدین شود بنابراین با لشکرش به غزنه آمد اما جلال الدین دو هفته قبل آنجا را به قصد هند ترک کرده بود.
🔹جلال الدین به دلیل درگیری بین سردارانش که باعث افتراق آنها شده بود به سمت رود سند رفته بود تا خانواده و یاران باقی مانده اش را از خشم چنگیز نجات دهد. چنگیز به تعقیب او پرداخت.
🔶 نکته ها:
🔹اقدام جلال الدین برای ساخت قایق بی نتیجه ماند.
🔹چنگیز در کنار معبر نیلاب به جلال الدین رسید.
🔹جلال الدین به قلب سپاه چنگیز زد اما موفق به انجام کاری نشد.
🔹با محاصره مغولان تصمیم بر آن شد که مادر و همسران جلال الدین قبل از اینکه به چنگ دشمن بیفتند خود را داخل رود سند بیندازند که این کار منجر به غرق شدن آنها شد.
🔹طبق یاسای چنگیز مغولان باید در مکاوحت مبالغت می کردند تا جلال الدین را زنده دستگیر کنند.
🔶 نتایج:
🔹با اینکه جغتای و اوکتای (فرزندان چنگیز) نیز به مغولان پیوسته بودند، جلال الدین تا آخرین نفس جنگید و در لحظات آخر خود را با اسبش از ارتفاع زیاد به آب انداخت و در کمال ناباوری همگان توانست از رود بگذرد. جمله معروف چنگیز مربوط به همین زمان است: از پدر، پسر چنین باید
🔹چنگیز همه اسرا را کشت و حتی به اطفال نیز رحم نکرد.
🔹خبر رشادت جلال الدین مردم خراسان و ماوراءالنهر را بار دیگر به خروش آورد و باعث کشته شدن تعداد زیادی از شحنه های مغولی شد؛ اما به زودی فرو نشست.
🚩 مکان:
🔹نزدیک رود سند


کارت تاریخی شماره 27
🏴 فتح سوم بغداد
🔹سال: 656 ه.ق
🔹توسط: هلاکو خان
🔹خلیفه عباسی: المستعصم بالله
ادامه 👇


🔶 دلیل:
🔹منگوقاآن نوه چنگیز و امپراتور جدید قصد داشت تا نقشه پدربزرگش برای تصرف جهان را به انجام برساند بنابراین برادرش هلاکو را مأمور تشکیل دولت در ایران و نابود کردن جنبش اسماعیلیه کرد.
🔹قتل رکن الدین خورشاه آخرین امیر اسماعیلیه فرصت مناسبی به هلاکو داد تا بتواند لانه زنبور را نیز ویران کند.
🔹گروه مسیحیان که از خلیفه عباسی دل خوشی نداشتند خواهان حضور مغول در ولایات بودند.
🔶 نکته ها:
🔹هلاکو از راه کرمانشاه به بغداد یورش برد. این بار مغولان نسبت به دور اول حملات خود به ایران با مشکلات کمتری مواجه بودند چون چیزی حدود 90% حکام تسلیم محض بودند.
🔹تعداد سپاهیان او با اغراق بین 120 تا 150 هزار نفر بود.
🔶 نتایج:
🔹هلاکو فرمان قتل عام و غارت بغداد را صادر کرد.
🔹هلاکو وقتی قصد جان خلیفه را کرد عده ای از همراهان او گفتند خون خلیفه بلای آسمانی به همراه دارد پس او را در نمدی پیچیدند و مشت و مال دادند. وقتی دیدند خبری از بلا نیست نمد را باز کردند اما خلیفه در همان ابتدا تسلیم مرگ شده بود.
🔹حکومت 505 ساله عباسیان با قتل مستعصم منقرض شد.
🔹هلاکو به آذربایجان رفت و مراغه را به عنوان پایتخت خود انتخاب کرد.
🔹کتب و اختراعات ارزشمند اسماعیلیه به مراغه منتقل شد و در اختیار خواجه نصیرالدین طوسی قرار گرفت.
🚩 مکان:
🔹بغداد


کارت تاریخی شماره 28
🏴 جنگ عین جالوت
🔹سال: 658 ه.ق
🔹بین: مملوکان مصر🔻 ایلخانان مغول
🔹فرماندهان: سیف الدین قطز (قدوز) و بیبرس🔻 نویان کتبوغا
✅ پیروز: مملوکان
ادامه 👇


🔶 دلیل:
🔹آخرین سنگر مسلمانان در برابر هجوم مغولان مصر بود. مرگ منگوقاآن که پشتیبان اصلی هلاکو بود باعث شد مصر از این نقطه ضعف استفاده کند. رفتن هلاکو به قراقروم به همراه بیشتر سپاهیانش مملوکان را به این فکر انداخت که حال که میدان خالی است به جای جنگی که در آینده قرار است به ما تحمیل شود و ما مدافع باشیم بهتر است خودمان آغازگر یک جنگ تهاجمی باشیم.
🔶 نکته ها:
🔹در غیاب هلاکو، کتبوغا فرمانده سپاه بود.
🔶 نتایج:
🔹مغولان شکست خوردند.
🔹جهان اسلام که قبلاً بیش از دو سوم آن توسط مغول ها به آتش کشیده شده بود از نابودی کامل نجات پیدا کرد.
🔹افسانه شکست ناپذیری مغولان از بین رفت.
🔹بازگشت هلاکو و عزم او جهت انتقام به علت بروز جنگ داخلی بی نتیجه ماند.
🔹بعد از هلاکو در دوره آباقاخان، ایلخانان در نبرد دیگری به نام حمص از مملوکان به فرماندهی بیبرس شکست سختی خوردند و 6000 نفر از آنها کشته شدند.
🚩 مکان:
🔹جنوب جلیل، شمال بیت المقدس: منطقه عین جالوت


🎭 @jangVsolh ⚔️

منبع:

https://t.me/jangVsolh

مدار گردش آب در روستای گناباد در 40 کیلومتری شمال غربی مشهد

در دهه 1360 در روستای گناباد در 40 کیلومتری شمال غربی مشهد (جاده قدیم مشهد-قوچان) کلیه دهقانان صاحب نسق[1] از دو منبع آبدهی دارای حقابه بودند و حقابه هر کدام از هر منبع (کاریز و چاه) 3 ساعت آب در هر مدار گردش بود و چون به واسطه زیادی آب، مقدار حجمی آب در 2 نهر مورد استفاده قرار می‌گرفت، دسته‏ای جلوی یک نهر و دسته دیگر از نهر دیگر زمین‌های خود را مشروب می‌کردند و هر کدام از نهری که بهره می‌گرفتند دارای 6 ساعت حقابه می‌شدند. دهقانان که به کار جمعی و کاربرد آن آگاهی داشتند و می‌دانستند که ایجاد هر صحرا در آغاز به 24 ساعت آب نیاز دارد، در گروه‌های 4 نفره با هم شریک شدند و چون هر یک از شرکا از یک نهر دارای 6 ساعت آب بودند، بنابراین هر 4 نفر به طور مشترک دارای 24 ساعت آب شدند و صحرایی را با عضویت 4 نفر پس از اصلاحات ارضی ایجاد کردند. در واقع از آب هر نهر 8 صحرا ایجاد شد که 32 نفر کشاورز زارع صاحب نسق در آن به کار اشتغال داشتند(صفی‌نژاد، 1368، 97).


[1] اصولاً ساکنان روستاها تا قبل از اصلاحات ارضی به دو دسته صاحب نسق و خوش‌نشین تقسیم می‌شدند. خوش‌نشین‌ها دارای مشاغل پراکنده بودند، در حالی که صاحبان نسق دارای شغل مشخصی بودند که عبارت بود از کشت و زرع و کارهای مربوط به آن(صفی‌نژاد، 1368، 98).

مزایای پوشش دهی آبراهه ها

در ایجاد پوشش برای آبراهه‌های آبیاری، اهداف و مزایای متعددی مورد توجه می‌باشد. اهم آنها را می‌توان چنین فهرست كرد:

  • كاهش تلفات آب.
  • جلوگیری از وارد شدن خسارت به آبراهه و اراضی مجاور.
  • كاهش مسایل زهكشی.
  • كوچك شدن مقطع آبراهه (افزایش ظرفیّت).
  • كاهش حریم و هزینه‌های استهلاك اراضی مسیر.
  • كاهش فرسایش و صدمات سازه‌های جنبی.
  • افزایش سرعت آب و كاهش زمان تبخیر تا محل مصرف.
  • عدم امكان رویش علف‌های هرز و مصرف آب توسط آنها در طول مسیر(رسولی، 1382، 7).

انتقال آب سنتی

یکی از مشکلات انتقال آب ناآگاهی روستاییان از روش‌های فنی آبیاری و کشاورزی بود. معمولاً کشاورزان برای جاری شدن آب به ده یا مزرعه، عملیات آب‌بخشی را در محل‌های مرتفع‌تری که طبیعتاً از مرزعه دورتر بود انجام می‌دادند، حال‌آنکه در اغلب موارد می‌توان با رعایت اصول ساده فنی از قبیل استفاده از لوله یا ایجاد سیفون، آب را مستقیماً به مزرعه و یا ده رساند و از اتلاف آن جلوگیری کرد(آب و آبیاری در ایران، 1346، 29).

ارجاع کامل:

  1. {بی نام}، آب و آبیاری در ایران، تهران، سازمان برنامه، دفتر اطلاعات و گزارش‌ها، 1346.

موجودات از مراتب وجود هستند یا از مراتب ظهور؟

سروش دباغ در یک گفتگوی کلاب هاوسی به تفصیل در این باب سخن رانده.

طبق اون چیزی که من متوجه شدم برخی اندیشمندان مثل سهروردی(شیخ اشراق) و ملاصدرا موجودات رو از مراتب وجود می دونند ولی برخی مثل مولانا موجودات رو از مراتب ظهور می دونند. مولانا میگه:

گاه خورشیدی و گه دریا شوی

گاه کوه قاف و گه عنقا شوی

تو نه این‌باشی نه آن در ذات خویش

ای فزون از وهم‌ها وز بیش، بیش

مولانا اینجا اشاره داره که دریا ظهوری از ظهورات واحد هست ولی ملاصدرا میگه دریا شأنی از شئون واحد هست. به بیان دیگه از دید مولانا اطلاق لفظ وجود برای موجودات، اطلاق مجازی هست نه حقیقی (یعنی ظهور دارند نه وجود) ولی از دید ملاصدرا اطلاق لفظ وجود برای موجودات، اطلاق حقیقی هست نه مجازی و همه موجودات استقلال وجودشناختی دارند (یعنی حظی از وجود دارند. وجودی که شدت دارد (از زیاد تا کم))

هدف من از معلم تاریخ شدن

هدف من از تدریس این نیست که بیام و فقط تاریخ رو بگم و برم. بلکه هدف اصلیم علاقمند کردن بچه ها به تاریخه. اگه بتونم علاقمند کنم، خود بچه ها میرن دنبال خوندن کتاب های مختلف تاریخی. ولی خب این نیاز به قدرت تأثیرگذاری زیادی داره که من در حال حاضر ندارم برای همین یک روش تدریس خودم اختراع کردم که حداقل بچه‌ها رو تا حدی با درس همراه کنم. توی این روش من اول کلیات درس رو با استفاده از ابزارهای بصری مثل نقشه، فیلم، کره، پاورپوینت و... ارائه میدم. بعد یک یا چند پرسش طرح می کنم و از بچه ها می خوام جواب فرضی خودشون رو بنویسند. بعد طی جلسه، صحبت های خودم رو درباره اون بحث کامل می کنم و از دانش آموز می خوام زیر جواب فرضی، جواب جدیدی که از صحبت های تکمیلی من می گیرند یادداشت کنند. در پایان ازشون می خوام زیر برگه بنویسند فرضیه اولیه شون اثبات شد یا رد شد؟ (این مفهوم فرضیه تا آخرین مقطع تحصیلی همراه بچه ها خواهد بود (تا مقطع دکتری) و اگه از همین حالا باهاش آشنا بشن فردا توی دانشگاه و هنگام ارائه مقاله و پایان نامه راحت اند. بعد ازشون می خوام به عنوان تکلیف در منزل، با استفاده از اینترنت، کتاب، جزوه و... جواب منو کامل و یا نقد کنند. این نقد کردن خیلی مهمه چون فرضیات جدیدی به وجود میاره. این روش اگه درست اجرا بشه اصلا نیاز به امتحان گرفتن هم نیست و میشه معیار رو همون برگه های بچه ها در نظر گرفت.
برای جذاب شدن بحث، سعی می کنم تاریخ را بیارم توی کلاس. یعنی بگم فرض کنید این کلاس، یه جامعه است که این شرایط رو داره (شرایط تاریخی یک سلسله، یک قوم، یک حکومت محلی، یک شهر تاریخی و...) حالا افکار مختلفی که در این جامعه تاریخی (کلاس) وجود داره بسط میدم و سعی می کنم این افکار، در قالب گفتگو بین دانش آموزان، روشن و شفاف بشن.
مثلاً برای تاریخ فتوحات اعراب در ایران:
فرض کنید این مدرسه، ایران ساسانی هست. اختلافاتی در رده مدیریتی مدرسه بروز پیدا کرده. بچه های مدرسه تحت فشار هستند. ناگهان یه عده ای به زور وارد مدرسه میشن و میگن از این به بعد کنترل مدرسه دست ماست. یکی از این افراد وارد کلاس ما میشه و میگه نترسید ما کاریتون نداریم؛ حتی اگه ما رو قبول کنید پول هم از شما نمی گیریم. بچه های کلاس وارد بحث میشن؛ یکی میگه عیبی نداره، همین که از شر مدیریت قبلی راحت شدیم کافیه. یکی دیگه میگه: اگه بخوایم مثل قبل زندگی کنیم باید پول (جزیه) بدیم و این از عهده ما خارجه. یکی دیگه میگه من اینها رو نمی شناسم و نمی تونم بهشون اعتماد کنم، بنابراین باید بیرونشون کنیم. این بحث بالا می گیره و کلاس 4 دسته میشن:

  1. کسانی که مدیران جدید رو قبول می کنند و حاضر به همکاری میشن.
  2. کسانی که مدیران جدید رو قبول می کنند ولی حاضر به همکاری نمیشن و در عوض بهشون پول میدن.
  3. کسانی که مدیران جدید رو قبول می کنند و در ظاهر حاضر به همکاری میشن ولی در باطن بهشون ضربه می زنند.
  4. کسانی که مدیران جدید رو قبول نمی کنند و آماده جنگ میشن.
  5. کسانی که مدیران جدید رو قبول نمی کنند و مدرسه شون رو عوض می کنند.

هر کدوم از این 4 دسته برای کار خودشون توجیهاتی دارند. حالا باید به بچه ها گفت وقتی اعراب به ایران حمله کردند چنین وضعیتی به وجود اومد. شما اگه بودید چی کار می کردید؟ بعد برای بچه ها شرح می دهید این 4 دسته در تاریخ چه سرنوشتی داشتند و مدرسه به چه روزی افتاد؟