روان گرد

خلوتی بین من و هندزفری
بارون جَرجَری و دل جِرجِری
کبریت آفاقی و آمال هورمونی
سیگار انفسی و وجدان کربنی

رعد و گیتار، یه سمفونیِ محال
ساز برقی، سکندریِ زوال
سوز غم‌های اگزیستانسیال
سنگ‌های باز و سگ‌های بی‌خیال

شب تار و نوت‏های بی ازدحام
سعی طردِ فوبیای «من تنهام»
ترسم از پشت سر، از این اوهام
دست‌کم کاش اونجا نبود الهام

ثبت‌نام‌های بی آزمون و نحیف
نمره‌های ناپلئونی و ضعیف
در بی‌کلاسی ما، بیست‌ها ردیف
کنکور کوری ما، مدرسان شریف

چشم دوختن به پوسترهای بزرگ
فکر کردن به کهتران سترگ
خیرگی به پورشه‌های قشنگ
توی جیبم چند پوکه فشنگ

تو اوج درآمد و من درآوردی
ما رستم عرصه بی هماوردی
نظم ما پایه هاش، نامردی
مثل مردای تاریخ مسعودی

نقب تندی به گذشته زدن
توی قادسیه درفشو پرده زدن
همه‌چیز رو در گذشته شدن
نطفه بی‌قراری رو بسته شدن

توی آسمون، گذشته کیهون
توی خاطر، ستاره‌های جوون
سر میدون، یه گیجی روون
فیلم سرگیجه، موسیقیِ اون

کارتونی که کودک اون رو ندید
بس که نزدیک بود داخلش خوابید
هندزفری فوری از گوش هام رمید
از شدت شرم، توی چشمام تُپید

«دو، ر، می، فا، سولِ» جنون حالت
عشق‌هایی چو «لا، سی» بی قامت
گم شدن، فی الفور اسنپی راحت
مبدأ هر جا و مقصدم بینهایت

م.