سفر نوروزی 1403
سفر نوروزی امسال هم به پایان رسید. بهترین های این سفر عبارت بودند از:
- پسری که هنگام خداحافظی با پدرش دست او رو بوسید. (در ترمینال یزد، پسری که گویا افغانستانی بود داشت پدر رو راهی می کرد)
- خانمی که توی ماشین خرقان تا شاهرود با من همصحبت شد و در موضوعات مختلف همدلی نشون داد.
- اوس موسی املت پز که عشق و نفرت از داریوش رو با هم داشت (عشق به دلیل آهنگ هاش و نفرت به دلیل اعتیادی که گریبان خودشم گرفته بود)
اما پست ترین های امسال:
- عرزشی آرامگاه بایزید بسطامی:
سال تحویل آرامگاه بایزید بودم. صندلی چیده بودند. نماینده ولی فقیه که اومد فهمیدم جشن نوروزی مون تباه شده. کلی تملق گفت و اون امامزاده کنار بایزید که براش ضریح هم ساختند حلوا حلوا کرد ولی دریغ از یک نام از بایزید و یک نام از نوروز. فقط عرهای مذهبی سر داد و یک دوقطبی نفرت انگیز ایجاد کرد. این جماعت حتی حاضر نشدند یک سنگ قبر برای بایزید درست کنند.
- متولی مسجد راه آهن تهران:
وقتی امام جماعت کل شهر اختلاسگره از این طوله سگ های هار که تربیت شده همین مکتب هستند چه انتظاری میره؟ کسی که حاضر نیست چند ساعت اجازه استراحت به مسافر بده در حالی که مسجد با مال همین مردم ساخته شده. چطور حاضر میشی مردم دراز به دراز روی سنگ پشت درب مسجد بخوابند ولی داخل مسجد نخوابند؟ می بخور منبر بسوزان مردم آزاری نکن.
- مسافری که در قطار شعر تف میداد:
از توهم توطئه کرونا تا طرفداری از پوتین تا این جمله که بچه یمنی داره از گشنگی می میره ولی پای آرمانش ایستاده تا چاکراها در وضو و رزق و روزی از طریق جذب انرژی تا توصیه برای ازدواج به این دلیل که اگه تخلیه جنسی نشی سیستم ایمنی بدنت غیرفعال میشه و کسشرهای دیگه ای از این دست. یکم سکوت رو یاد بگیریم.
- کاسب حجاب در مجموعه باغ فین:
خیلی باید کفتارصفت باشی که نونتو از نارضایتی مردم دربیاری. خطابم اون حجاب بان ها و امنیتی های جلوی درب باغ فین کاشان هست که زنان بی حجاب رو مجبور به خرید روسری از دکه کنار مجموعه می کنند.
- پسر ترمینال:
ترمینال ها یکی از عذاب آورترین جاهایی هست که من همیشه توش پا میذارم بسکه این محیط گرگ داره. همه می خوان یه جوری سرت شیره بمالند و تو رو از حقت محروم کنند. یک آدم محترم رو تصور کنید که بین این همه دون مایه گیر افتاده. نکته اینه تو چیزی نمیگی که همه چی به خیر و خوشی تموم بشه ولی وقتی میرسی خونه تازه فکر و خیال شروع میشه و دائم از خودت می پرسی چرا گذاشتی این کارو باهات بکنند!