یک داستان خیالی با موضوع معرفی فیلسوفان دوره اسلامی تا پایان قرن ششم هجری که در آن زندگی پسری روایت می شود که سفری را در طول یک روخانه آغاز و طی آن با فلاسفه دوره های مختلف تاریخی دیدار می کند و ضمن مصاحبت با آنها رد پاهایی از حقیقت را یافت کرده تا اینکه با اتفاق عجیبی روبرو می شود... مخاطب در این داستان با حکمت نظری و عملی در دنیای اسلام آشنا می شود. نویسنده کوشیده است در قالب گفتگو، تلمیح، تمثیل، بیان حکایات و خرده روایات عرفانی، فلسفی و استفاده از ماجراهای تاریخی، سیر و روند رو به رشد تاریخ فلسفه اسلامی را به خواننده معرفی کند. گفتگوهای بین پسر و فیلسوفان که در فضایی سوررئال و بعضاً در هالهای از طنز پیچیده شده اند، خوانندگان جوان را درگیر حیات فکری و فرهنگی شش قرن ابتدایی اسلام می کند و زمینه را برای مطالعات بعدی آنها فراهم می آورد.
قسمت هایی از کتاب پسر ششصد ساله:
خود را در فضایی عجیب دیدم. فضا نبود، موسیقی بود. سواری از کنارم رد شد و شوکی به احساساتم وارد کرد. سوار نبود، قرار بود. دنبالش دویدم اما در بین راه دیدم پا ندارم. پا نبود، باد بود. با همان سرعتی که می رفتم به ناگاه دور خودم معلق زدم. سوار به پشت سرش نگاه کرد. حرکات ناشیانه من او را خنداند. آنقدر زيبا بود که مُردم. مرگ نبود، حيات بود. مرگ جايي بود در اتاقم. به ناگاه موسیقی متوقف شد. روحم را کف اتاق، پاشيده ديدم. هنوز کمي آرامش وجود داشت تا اينکه کسي تکانم داد و به ناگاه تمام من در جسم مادي ام متمرکز شد.
📚 پسر ششصد ساله: یک فانتزی تاریخی با محوریت فلاسفه شش قرن اول 💯✖️6️⃣
توضیحات بیشتر و "خرید کتاب" در لینک زیر 👇
🌐 http://fapka.ir/product/3946
کتاب در اول شخص روایت می شود و تشکیل شده از دوازده بخش و نکته خلاقانش اینجاست که تمامی بخش ها با اینک شروع می شوند. اما کتاب از نثری خوب و سنگین با کلماتی شمرده و حساب شده برخورداره. و هرگز از لغت های سنگین و بدون فهم استفاده نشده است.
قصه درباره پسری است که در پی حقیقت درون خود و گرفتن جواب سوالاتش در زمان سفر می کند و با فیلسوفان مطرح و نامی اسلام دیدار می کند. روایت های تاریخش که به طنز هم آغشته شده برای من که عاشق تاریخم فوق العاده بود. خلاصه اینکه این کتاب کاری متفاوت در زمینه داستان، تاریخ و فلسفه است. در کتاب گفت و گو، تمثیل و حکایات به وفور روایت می شوند.
در پایان کتاب هم منبع کتاب های مختلفی که نویسنده از آن ها استفاده کرده قرار داده شده.
قسمتی از کتاب: من می توانم بوی یک کتابخانه را از بیست فرسخی استشمام کنم چون خاطرات زیادی از بو کردن کتاب ها دارم.
آنهایی که اعتزال جستند مکتبی خردگرا به نام معتزله ایجاد کرده اند و اختیار را سرلوحه کار خودشان قرار داده اند.
همیشه فکر می کردم انسان آن هنگام می میرد که کوهی از خاطرات گذشته روی سرش خراب شود اما دیشب پی بردم مرگ از جنس تخریب نیست، از جنس تکمیل است. رنگ ها وقتی می میرند رنگین کمان می شوند.
پ.ن.۱: بخش پایانی کتاب فوق العاده است.
پ.ن.۲: از صفحه کتابدوستان هم ممنونم.
درباره بیماریِ پسر ششصد ساله
دانشمندان سوييسي با بررسي الكتريكي و تحريك مغز يك فرد مبتلا به صرع تجربه حضور شبح در تصور و بخش بينايي مغز وي ثبت كردند،محققان علت را تحريك ناقص و نادرست قسمت تمپوروپريتال چپ مغز كه مسئول تمايز ما و ديگران از ساير توهمات است،بيان كردند. البته اینکه پسر ششصد ساله دچار توهمات هست رو باید سپرد به مخاطب و برداشت او از قصه.

+ نوشته شده در ۱۳۹۸/۱۰/۲۲ ساعت ۴:۱۸ ب.ظ توسط آزاد
|