در باب حلقه ی ارباب حلقه ها

ارباب حلقه ها

نکته مهمی که درباره این حلقه عزیز وجود داره اینه که میزان کنترل افراد رو در مقابل اغوای شدید نشون میده. شخصیت واقعی افراد رو در مواجه با قدرت نشون میده. حلقه نیروی شدیدی در دادن داره و می تونه افراد رو به نهایت ارضاء برسونه. بنابراین حلقه فقط قدرت طلب ها رو جذب نمی کنه بلکه همه رو جذب می کنه(انس و اِلف و دورف هم نداره) همه دوست دارند چیزی رو از سرشون باز کنند، انتقامی بگیرند، به میلی پاسخ بدند، محبوب باشند، حکم برانند، حتی خدمتی بکنند! خصوصا برای یه مرد که مردانگیش در گرو بزرگی و شکوه و عزتش هست حلقه یک شی گرانبهاست. ولی همه اینها شیطانیه چون حلقه فقط می رسونه و تضمینی برای بعدش نمی کنه. حلقه گناهی رو نمی شوره بلکه گناهان جدیدی رو خلق می کنه. حلقه آرزوهای برآورده نشده و یا سرکوب شده ای که گوشه ذهن بو گرفته و شبیه اسمیگل شده رو برآورده می کنه. این تنش مداوم رو که در شخصیت اسمیگل هم می بینیم در حقیقت تنش بین نفس اماره و لوامه است و تا با خود حلقه داخل کوه آتشفشان مردور نیفته کسی رو به نفس مطمئنه نمی رسونه.

ابولهب در فیلم مجیدی

فیلم "محمد" مجید مجیدی رو دیدم.
کاری به روایت های فیلم که اغلب با افسانه در آمیخته ندارم ولی شخصیت ابولهب و همسرش رو خوب درآورده. ابولهبی که همواره تحقیر میشه و زنش که یک زن تحمیلی (برای اتحاد دو قبیله) هست سرشار از عقده به تصویر کشیده شده. از نقات قوت یک فیلم اینه که بتونی با کاراکترهای منفی هم ارتباط برقرار کنی (و حتی همزادپنداری کنی). از اثرات این اتفاق پی بردن به این نکته است که بدمن ها از ابتدا بدمن نبودند و طی یک سلسله شرایط به این روز افتادند. در قضاوت هامون باید این شرایط رو نیز لحاظ کنیم. اتفاقاتی افتاده. درک اون اتفاقات خیلی مهمه.

بعد از این فیلم نیم ساعت اول فیلم محمد رسول الله رو دیدم. این کجا و آن کجا؟ فقط موسیقی محمد رسول الله به کل فیلم مجیدی می ارزه. موسیقی ای که آدم احساس می کنه خود تاریخ اونو ساخته. اصل جنسه...

فیلم کره ای ژانر وحشت «شیون»

فیلم کره ای ترسناک «شیون» از اون فیلم هایی هست که آخرش همه به هم نگاه می کنند و می پرسند چی شد؟! منم نفهمیدم چی شد ولی دو تا احتمال رو میشه دید: یکی تسخیر مداوم سه نفر توسط یک روح شیطانی. با این توضیح که این سه نفر، آدم های معمولی نیستند؛ یعنی در حالت عادی خیلی هم ضد اهریمنی هستند. احتمال دوم رقابت سه شیطان مجزا با هم هست. فرض کنید دیابلوس با دِویل با مارا با هم رقابت می کنند بر سر یک هدف واحد. فیلم یک نکته دیگه هم می تونه داشته باشه و اون اینه که شیاطین به خودی خود شیطان نیستند(مثل لوسیفر) بلکه قضاوت درباره اونها، از اونها اهریمن می سازه؛ (یعنی ما از اونها شیطان می سازیم) در سکانس پایانی می بینیم که کشیش مسیحی به پیرمرد شمنی به چشم شیطان نگاه میکنه و او واقعاً تبدیل میشه به شیطان(دویل). این در حالی اتفاق میفته که در فیلم، نقیض این ادعا ثابت میشه و پیرمرد شمنی از اتهام مبراست.

شاید فیلم اعتقاد داره شیطان واقعی تزاحم تضادهاست. عجب جمله سنگینی گفتم...