دکتر علی شریعتی در دانشکده ادبیات مشهد
بخش تاریخ دانشکده ادبیات که در ابتدا جغرافیا را نیز شامل می شد (تاریخ-جغرافی) در سال 1336 تأسیس شد.[1] تاریخ و جغرافیا تا سال 1344 یک رشته محسوب می شدند اما از این سال به بعد به دو رشته مجزار تقسیم شدند. نقی لطفی از اولین دانشجویان رشته مستقل تاریخ نقل می کند: آن سال وقتی پذیرفته شدم تعداد دانشجویان کم بود. هرکس معدلش به حد مشخصی می رسید پذیرفته می شد. در آن سال فقط یک نفر پذیرفته شد. در گروه های دیگر هم کم و بیش همین بود. بعدها دولت و مسئولین آموزش و پرورش به این نتیجه رسیدند که هزینه کردن یک دوره تحصیلی برای یک دانشجو با نیاز سیستم منطبق نیست چون به هر حال دبیرستان ها به دبیر و دانش آموختگان بیشتری نیاز داشت. مدیر گروه تاریخ در آن سال دکتر حسن قلی مؤیدی بود. اولین اساتید گروه تاریخ دکتر مؤیدی و خانمی به نام نیک جو بودند و اساتید دیگر بعدها جذب شدند مانند وهاب که از تهران می آمد و از ترکیه دکتری داشت.[2]
در همین سال (1344) دانشگاه مشهد در روزنامه های تهران برای رشته تاریخ آگهی استخدام منتشر کرد. یکی از کسانی که مدارک خود را ارسال کرد دکتر علی شریعتی بود. دکتر رجایی رئیس دانشگاه مدارک را برای دکتر مؤیدی مدیر گروه تاریخ فرستاد تا صلاحیت وی مورد بررسی قرار گیرد. سپس مدارک شریعتی برای گروه آموزش تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فرستاده شد تا از او امتحانات سه گانه کتبی، شفاهی و تدریس گرفته شود. از آنجا که مدارک دانشگاهی شریعتی از لیسانس به دکتری پیوسته نبود (ادبیات فارسی به قدیس شناسی) ابتدا مسئولان دانشکده ادبیات مشهد مخالفت کردند ولی بعد از اینکه او با موفقیت در امتحانات سه گانه قبول شد و دانشگاه تهران موافقت خود با استادیاری او را اعلام کرد و با توجه به اینکه دانشکده ادبیات نیاز مبرمی به استاد تاریخ داشت این بار مخالفت چندانی صورت نگرفت.[3]
شریعتی از سال 1346 به بعد به تدریج مطرح شد. در سال 46 یا 47 دانشجویانی که پیش از این درسی با شریعتی نداشتند طوماری امضا کردند و خواستند واحدهای خود را با او بگذرانند. این برای گروه تاریخ قدری غیرعادی بود. دانشجویان از روش های کلاسیک و روخوانی در تدریس ناراضی بودند. شریعتی می گفت این کار من نیست که نسخ چاپی را تبدیل به نسخ خطی کنم.[4]
شریعتی به هنر و ابزارهای بیان هنری نیز علاقمند بود و دانشجویان خود را به آن ترغیب می کرد. خاصه هنر تئاتر. در آن زمان تئاتر در تالار رازی دانشکده پزشکی برگزار می شد و دانشجویان دانشکده ادبیات در آن فعال بودند. تئاتر «یک بار دیگر ابوذر» در این تالار و در حضور دکتر شریعتی برگزار شد. این نمایشنامه از روی متنی که دکتر نوشته بود توسط داریوش ارجمند (دانشجوی رشته تاریخ) روی صحنه رفت. جمعیت زیادی آمده بودند و دکتر بعد از این نمایش برای حضار سخنرانی کرد.[5]
اکثر دانشجویان طرفدار شریعتی بودند. مؤیدی تاریخ بیزانس درس می داد. نقی لطفی خاطره ای از او نقل می کند که برای شناخت جو دانشکده و هواداری از شریعتی در دهه 50 جالب توجه است. در یکی از کلاس ها، دانشجویی غفلت کرد و خندید و مؤیدی به او امر کرد بیرون برود. دانشجو آهسته شروع به ترک کلاس کرد. مؤیدی عصبانی شد و گفت چرا سریع حرکت نمی کنی؟ دانشجو زیر لب گفت زیاد زر نزن. مؤیدی ابتدا متوجه نشد ولی بعد فهمید و پشت سر دانشجو در سالن دوید و مشتی به سر او زد. این اتفاق باعث شد کلاس و دانشکده تعطیل شود. اعتصاب دانشجویان آغاز شد و اساتید جلسه گذاشتند. آن زمان دکتر غلامحسین یوسفی به جای دکتر جلال متینی که در خارج از کشور به سر می برد ریاست دانشکده را بر عهده داشت. اساتید می گفتند به مقام استادی توهین شده است اما دانشجویان به دنبال این بودند که مؤیدی را از این درس برکنار کرده و شریعتی را جایگزین کنند. دانشجویان حتی به خانمی آمریکایی که قصد داشت این درس را آموزش دهد تمایلی نداشتند و فقط طالب شریعتی بودند. این مسائل به علاوه باز شدن پای ساواک به دانشکده در نهایت جو دانشکده را سیاسی کرد.[6]
یکی از خصوصیات دکتر شریعتی این بود که خیلی وقت شناس نبود و به قول خودش در بی نظمی منظم بود.[7] کلاس ها را دیر شروع می کرد و از وقت تعیین شده عبور می کرد.[8] با ساعت پیش نمی رفت و نظم آکادمیک را رعایت نمی کرد. زمانی که ساعت 8 صبح کلاس داشت ساعت 9 به بعد می آمد و با کلاس های بعدی برخورد می کرد و این مشکل ساز بود. مضاف بر این از رشته های دیگر هم سر کلاس او می آمدند و این استادان دیگر را دچار حب و بغض می کرد. معمولاً اساتید با نظریات شریعتی مسئله ای نداشتند ولی به این دلیل که او نظم آکادمیک را رعایت نمی کرد ناراضی بودند. از طرفی آنهایی که با شیوه تدریس او مخالف بودند می گفتند او باید تاریخ درس بدهد نه ایدئولوژی تشیع را. او درس تاریخ را به تبلیغ دینی نزدیک کرده بود. با این وجود انتقادها نسبت به هواداری ها ناچیز جلوه می کرد.[9] کلاس های دو ساعته دکتر شریعتی که معمولاً عصرها تشکیل می شد همیشه از سه چهار ساعت می گذشت و بسا که ادامه گفتگوی کلاس به صحن دانشکده و حتی به خیابان می کشید و گاهی شب ها تا دیروقت به درازا می کشید و این همه با اشتیاق و طلب بسیار دانشجویان قرین می گردید.[10] البته این به آن معنا نیست که شریعتی در بین دانشجویان مخالف نداشت اما او اهل مدارا بود. دانشجویان مارکسیست بارها با او درگیر شدند ولی برخورد شریعتی همواره متواضعانه بود. آنها می گفتند شریعتی پول می گیرد تا انقلاب خلق را به تأخیر بیاندازد.[11]
شریعتی به حضور و غیاب اعتقادی نداشت و این ممکن بود دردسرساز شود. ساواک، مدیریت دانشکده را موظف کرده بود که اساتید، حضور و غیاب مستمر داشته باشند تا از این طریق دانشجویانی که در کلاس درس حاضر نبوده اند و احتمالاً در تحرکات سیاسی نقش داشتند شناسایی نماید. این مسئله باعث تشدید اختلافات بین شریعتی و دکتر جلال متینی رئیس دانشکده شد. برای ساواک این مسئله تا آن حد اهمیت داشت که یک سرباز را مأمور حضور و غیاب در دانشکده ادبیات کرده بود. وقتی این سرباز دفتر حضور و غیاب را به شریعتی داد، شریعتی آن را روی تریبون پرت کرد و گفت ما حضور و غیاب نمی کنیم. با این کار او دستور رئیس دانشکده را زیر پا گذاشته بود.[12]
مشکل گروه تاریخ و رئیس دانشکده با شریعتی تنها مربوط به حضور و غیاب نبود. گروه تاریخ صلاحیت دکتر را برای کسب رتبه دانشیاری تاریخ رد کرده بود زیرا او در دوران تحصیل، تغییر رشته داده بود.[13] از طرفی دکتر متینی رساله دکترای شریعتی را نیز فاقد ارزش و اعتبار علمی می دانست.[14] به هر روی چالش میان شریعتی و گروه تاریخ ادامه داشته و نه تنها هرگز رتبه دانشیاری او را تصویب نمی کنند بلکه در زمینه های دیگر نیز یکسره با شریعتی و مشی و روش او مخالفت می کردند. از حج های مستمر تا سیگارهای سر کلاس و مهم تر از همه پذیرفتن دعوت دیگر دانشگاه های کشور در حالی که در دانشکده ادبیات مسئولیت داشته، همه و همه از عوامل نارضایتی بود.[15]
شاید شریعتی جزء اولین کسانی باشد که در حوزه آکادمیک، سخن از فلسفه تاریخ در ایران گفته باشد. گرچه این مبحث در کتاب ها پیش از آن مطرح شده بود اما تحت تأثیر فلسفه مارکسیستی و جبر تاریخی بوده است.[16] شریعتی این شیوه را تغییر داد. سؤالات امتحان فلسفه تاریخ آن زمان گواه این تغییر شیوه است. سؤالات زیر با اینکه مشخص نیست توسط چه کسی طرح شده اما سال و نوع آنها می تواند ثابت کند متعلق به دکتر شریعتی است:
1- آفریدگار انسان خداست و پرودرگارش تاریخ.
2- جبرهای جغرافیایی، نژادی، اجتماعی، شغلی، فطری، الهی، اقتصادی(شکل تولید) را در فلسفه تاریخ توضیح دهید و سپس بگویید به نظر شما کدامیک علمی تر و کدامیک بی پایه تر است.
3- استعمار فرهنگی میکوشد تا در شرق، نسلی بیگانه با تاریخ بسازد. چگونه؟ چرا؟ و نسل بی تاریخ چیست؟
4- پیوستگی وحدت تاریخ یا گسستگی و کثرت تاریخ ها؟
5- نظریه ابن خلدون در پیدایش و زوال تمدن، دور دیالکتیکی تاریخ در رابطه با توحش و تمدن.
6- خدا و خدایان چگونه وارد تاریخ شده اند و در صحنه های مبارزات و مسیر حرکات تاریخ چه کرده اند؟ (رابطه جهان بینی توحیدی، ثنوی و تثلیثی و چندخدایی با زیربنا و نظام اجتماعی در تاریخ)
استنباط:
7- از عقاید مذهبی شیعه درباره امام زمان، غیبت، انتظار، ظهور و قیام و انتقام و انقلاب و اصلاح جهان، زنده ماندن منجی آخرالزمان، ولی عصر، رجعت ائمه پس از ظهور امام غائب، 313 نفر و... آیا می توان یک فلسفه تاریخ روشن و جبر تاریخی مسلم استنباط کرد؟[17]
شریعتی در نهایت در آستانه آغاز جشن های 2500 ساله توسط دستگاه های امنیت ممنوع التدریس شد. بعد از انقلاب او را به مقام استادی رساندند و برادر شهید خطاب قرار دادند و نام او بر روی دانشکده ادبیات درج کردند.[18]
[1] روابط عمومی دانشگاه فردوسی، تاریخچه و راهنمای جامع دانشگاه فردوسی مشهد، همان، ص 94؛ سید مهدی سیدی فرخد، یوسف متولی حقیقی، و بهزاد نعمتی، مشهد؛ نگاهی به تاریخ، فرهنگ و مفاخر، همان، ص 149.
[2] غلامحسین نوعی و غلامرضا آذری خاکستر، شریعتی و تاریخ معاصر ایران: جنبش دانشجویی و تفکرات شریعتی از منظر نقی لطفی، مشهد، انتشارات بین النهرین، ۱۳۹۲، ص 105-104.
[3] ناصر آملی مقدم، شریعتی در دانشگاه مشهد، همان، ص 22.
[4] همان، ص 29.
[5] همان، ص 42.
[6] غلامحسین نوعی و غلامرضا آذری خاکستر، شریعتی و تاریخ معاصر ایران: جنبش دانشجویی و تفکرات شریعتی از منظر نقی لطفی، همان، ص 108.
[7] ناصر آملی مقدم، شریعتی در دانشگاه مشهد، همان، ص 64.
[8] غلامحسین نوعی و غلامرضا آذری خاکستر، شریعتی و تاریخ معاصر ایران: جنبش دانشجویی و تفکرات شریعتی از منظر نقی لطفی، همان، ص 26.
[9] همان، ص 112؛ ناصر آملی مقدم، شریعتی در دانشگاه مشهد، همان، ص 36.
[10] محمد جاویدی صباغیان، «یاد معلم»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ش. 72 و 73، ۱۳۶۵، ص 4.
[11] ناصر آملی مقدم، شریعتی در دانشگاه مشهد، همان، ص 46.
[12] همان، ص 66-65.
[13] همان، ص 67-66.
[14] همان، ص 68.
[15] همان، ص 75.
[16] همان، ص 76.
[17] ساکماق (سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی)، «سؤالات امتحانی فلسفه تاریخ»، سند شماره (۱۹۴۴۰۳)، ۲۵ شهریور ۱۳۴۹.
[18] نامه اداری، «تعیین مقام دانشگاهی دکتر علی شریعتی»، مشهد، بایگانی کل دانشگاه فردوسی مشهد / پرونده معلی شریعتی مزینانی، ۲۷ اسفند ۱۳۵۷؛ نامه اداری، «پیشنهاد استادی دکتر شریعتی، شماره ۱/۱۸۸۸»، مشهد، بایگانی کل دانشگاه فردوسی مشهد / پرونده علی شریعتی مزینانی، ۱۴ خرداد ۱۳۵۸.

هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آی...