ترمینال بی سرانجامی
بیست سال از اولین باری که از ترمینال مشهد سوار اتوبوس شدم میگذره. اون زمان سال اول دانشگاهم بود. خیلی وقت بود دیگه سوار نشده بودم. امروز که دوباره در اون جو قرار گرفتم احساس کردم بعد از 20 سال، هنوز سر جای اولم هستم؛ بدون هیچ دستاوردی و بی هیچ شور زندگی. بیست سال هیچ، پوچ، مرگ تدریجی... این است زندگی در جمهوری اسلامی. نکته جالب توجه این بود که ترمینال نو شده ولی آدمای ترمینال از قبل بدتر شدند. همون داستان همیشگی جهان سوم که مدرن شدن ابزارها دلیل بر مدرن شدن افکار نیست. هنوز گرگ های ترمینال جولان میدن تا از شما بهره کشی کنند و شما یک آدم از دست رفته هستید که دیگه نایی برای ایستادگی نداره.
+ نوشته شده در ۱۴۰۲/۰۱/۰۹ ساعت ۳:۷ ب.ظ توسط آزاد
|