در جنگ های تیمور، از جمله غنایم انسانی، علما بودند که استعدادیابی شده و به مناصبی دست پیدا می کردند. پس از فتح هر شهری، سادات به عنوان غنایم معنوی، مانند هنرمندان و صنعتگران‌ به‌ سمرقند فرستاده می‌شدند. در میان آنها تعدای از‌ بزرگان‌ علما وجود داشت از جمله میر سیّد شریف جرجانی شاگرد قطب الدین رازی و علامه دوانی از علمای بزرگ عصر خود که توسّط شاه شجاع مظفری‌ در‌ سال‌ 779 با احترام تمام از جرجان به شیراز آورده شده‌ بود و در آنجا تدریس می‌کرد[1] و در سال 789 که تیمور بر شیراز دست یافت، بنا به‌ درخواست‌ وی‌ به سمرقند رفت و در آنجا در مدرسه‌ای به تدریس پرداخت‌ و برای او اوقاف و صدقات زیادی مقرر کرده بود.[2]

مسجد و مدرسه هر دو محل تجمع علما، مدرسان و صاحب فکران زمان بود و از این لحاظ در رونق بخشیدن به دانشی که با سیاست روز تطبیق داشت و به دست فراموشی سپردن دانش دیگری که در تعارض با آن بود واجد اهمیت بود.[3] ضمن اینکه بیشترین موقوفات دوره شامل مدارس و مساجد و خانقاه ها بود.[4]

این وضعیت طبیعی بود چراکه تهاجم مغولان به جهان اسلام در قرن هفتم هجری یک دوره فترت در حیات علمی و فرهنگی به وجود آورده بود[5] و نظامیه های سلجوقی جای خود را به مدارسی داده بود که مدرسه علوم فقهی و کلامی بود. تحصیل معطوف به علوم مذهبی شده بود. این در حالی بود که در دوره قبل خواجه رشیدالدین فضل الله تدریس علوم معقول را به مدرسان مدارس سفارش می نمود.[6]

در مدرسه شاهرخ میرزا در هرات کتابخانه بزرگی که دارای انواع و اقسام کتب در زمینه های علمی، ادبی، فقه، اصول، کلام و فلسفه بوده انبوه مراجعین، مدرسین و طلاب را ارضاء می نموده است. از جمله مدرسین مشهور آن مولانا جلال الدین اوبهی، مولانا جلال الدین یوسف حلاج، نظام الدین عبدالرحیم و مولانا خواجه ناصرالدین لطف الله که تحت نظر شیخ الاسلام خواجه علی چشتی انجام وظیفه می کردند.[7] شاهرخ مدارس و خانقاه های زیادی تأسیس کرد. در هرات مسجد و مدرسه و در مشهد مسجد معروف به گوهرشاد را ساخت که نماینده آثار هنری و هنر معماری عصر تیموری است.[8]

مدارس فراش هم داشته است. ملک معزالدین حسین کرت «فراش مدرسه را فرمود که هر روز حجره مولانا مظفر هروی را رفت و روئی دهد.»[9] علاوه بر مدارس در هر شهر علمایی گمارده شده بودند تا مسائل دینی و عقاید شرعی را به مردم آموزش دهند.[10]

مدارس متعددی در شهرهای آناتولی تأسیس شد. در جه بندی این مدارس از سطح ابتدایی تا عالی بر اساس دروسی بود که در آن تدریس می شد.[11] به نظر می رسد عثمانی بهتر می توانست علما را به کار بگیرد و مدارس آنها ارگانیک تر از مدارس ایران بود علما را در منصب معلمی ابقا کرده بود و عرصه را در دیگر مناصب برای آنها تنگ کرده بود چراکه می دانست علما اگر توانایی انجام تحولات خاص خصوصاً در عرصه سیاسی و اجتماعی داشتند پیشتر در ایران انجام می دادند. ضمن اینکه عثمانی خود را از بحث هایی مثل امامت و خلافت دور نگه می داشت تا روحانیون که در این رابطه پر تجربه بودند فرصت یکه تازی و بهره برداری پیدا نکنند. آنها از علوم غیر دینی هم استفاده می کردند. به عنوان نمونه علی قوشچی از برجسته ترین نخبگان دوره تیموری در ریاضیات و نجوم در قرن نهم به تشویق سلطان محمد فاتح به استانبول رفت و در مدارس صحن ثمانیه به تدریس ریاضیات و نجوم پرداخت.[12]

 


[1] ‏حاجی خلیفه مصطفى بن عبدالله چلپى‏، ترجمه تقویم التواریخ، میرهاشم محدث، ترجمه‌ی ناشناس (تهران: احیاء کتاب، ۱۳۷۶)، 447.

[2] ‏ساسان طهماسبی، «نقش سیاسی، اجتماعی سادات در دوره تیموری»، نامه انجمن، ش. 15 (۱۳۸۳): 105-104.

[3] ‏بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، 2:534-533.

[4] ‏مرضیه عنبری و انور خالندی، «بررسی مسأله وقف در دوره تیموری»، فصلنامه تاریخ پژوهی، ش. 51 (۱۳۹۱): 1.

[5] ‏ولی دین پرست، «نخبگان ایرانی و فعالیت های علمی و فرهنگی آنان در عثمانی قرن نهم و دهم هجری»، جستارهای تاریخی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ش. 1 (۱۳۹۲): 85.

[6] ‏نعمتی لیمایی، تاریخ آموزش و پرورش در روزگار فرمانروایی مغولان و تیموریان با نگاهی به پیشینه فرهنگی ایران، 173.

[7] ‏عبدالرحمان جامی، مقدمه هاشم رضی، ص 27.

[8] ‏نورالله کسائی، «هرات از طاهریان تا تیموریان»، مقالات و بررسی ها، ش. 60-59 (۱۳۷۵): 98.

[9] ‏سمرقندی، تذکره الشعرا، 200.

[10] ‏فراهانی منفرد، پیوند سیاست و فرهنگ در عصر زوال تیموریان و ظهور صفویان، 56-55.

[11] ‏دین پرست، «نخبگان ایرانی و فعالیت های علمی و فرهنگی آنان در عثمانی قرن نهم و دهم هجری»، 83-82.

[12] ‏همان، 89.