آغاز واقعی قدرت‌گیری سادات در دربار تیمور زمانی بود که سید برکت(سید برکه)‌ به‌ او پیوست و مشاور مذهبی او شد. این واقعه در سال 771‌ زمانی‌ روی‌ داد‌ که‌ امیر‌ تیمور برای جنگ با امیرحسین، برادر زن و مهمترین رقیبش، از شهر کش به سوی بلخ مرکز قدرت وی می‌رفت و در نزدیکی ترمذ، سید برکت‌ به او پیوست. وی که از سادات مکّه بود، جهت دریافت درآمد اوقاف حرمین مکّه و مدینه در ماورالنهر، نزد امیرحسین آمده بود. ولی امیرحسین به علّت اینکه مبلغ آن‌ زیاد‌ بود، خواست سیّد را نپذیرفت و او را ناکام گذارد[1]، سیّد وی را رها کرد و به تیمور پیوست و تیمور تمام درآمد اوقاف را در اختیار او قرار‌ داد.‌ سیّد نیز در عوض طبل و علم را که نشانه‌های سلطنت بودند، به تیمور داد و به او گفت: حیث شئت فانک منصور.[2]‌ پیوستن‌ سیّد به تیمور بسیار مایه‌ دلگرمی‌ او شد. پس از فتح بلخ و پایان قدرت امیرحسین، تیمور در بلخ با حضور موثّر سید برکت و سیّد ابوالمعالی و سیّد علی‌اکبر‌ خان‌ زادگان ترمذ رسماً به‌ تخت‌ سلطنت ماورالنهر جلوس کرد. حضور سید برکت و سادات ترمذ در مراسم تاج‌گذاری تیمور، به منزله تأیید شرعی حکومت وی بود.[3]‌ اینگونه تیمور از نفوذ معنوی و شخصیت مذهبی سید برکت استفاده کرد.[4] و تیمور از این مسأله در مقابل رقبایش استفاده‌ کرد‌ و در نتیجه آن بر احترام و ارادت خود نسبت به سادات افزود.

هرگاه تیمور بر شهری دست می‌یافت معمولاً مالی بر ساکنان آنجا تحمیل می‌کرد و تنها سادات از پرداخت آن معاف بودند، چنانکه پس از شکست شهاب‌الدّین مبارک، حاکم مولتان و تصرّف‌ آن شهر، بر مردم آنجا مالی تحمیل شد که تنها سادات از پرداخت آن معاف ماندند. این عامل باعث شد سادات به گروهی طرفدار منافع تیمور در شهرهای مفتوحه تبدیل‌ شوند.[5]‌ علاوه بر اینها دو تن از علمای دیگر تیمور را حمایت معنوی می کردند: شمس الدین کلال ظفر مشاور روحانی پدرش در کودکی و شیخ زین العابدین تایبادی(زین الدین ابوبکر تایبادی) که گویا او را از آغاز ورود به شغل نظامی گری اش حمایت می کرد.[6]

در هجوم تیمور به اصفهان در سال 789‏ه.ق علما به دیدار او رفتند و امان خواستند و تیمور پذیرفت. کشتار اصفهان صرفاً به دلیل شورش علی کچه پا بود وگرنه تیمور به خاطر درخواست علما قصد کشتار نداشت.[7] زمانی که شهر اصفهان فتح شد، بر مردم آن طبق معمول مالی تحمیل شد که به علّت ستم مأمورین مالیاتی، مردم شورش کردند و تعدادی از سربازان تیمور را‌ به‌ قتل رساندند. در این حادثه تنها سادات از سربازان تیمور حمایت کردند و آنها را در محلّه خود حفظ نمودند، در عوض این همکاری تیمور دستور داد تنها سادات‌ از‌ قتل‌ و غارت انتقام جویانه سربازان‌ در‌ امان‌ باشند.[8] در سال 772‏ه.ق نیز سوء قصد خطرناکی به جان تیمور توسط عده ای از فرماندهان زیردست به عمل آمد. در این عمل مخوف بعضی از روحانیون دربار نیز مستقیماً شرکت داشتند. از مشاهیر اینگونه روحانیون شیخ ابواللیث سمرقندی و سید ابوالمعالی ترمذی بودند. تیمور آنها را مجازات نکرد. شیخ ابواللیث سمرقندی را به بهانه حج تبعید کرد و سید ابوالمعالی ترمذی نیز رسماً از ماوراءالنهر رانده شد ولی بعد از مدتی مورد عفو تیمور قرار گرفت و به شهر خود بازگشت.[9]

علاوه بر منصب صدر از میان سادات افرادی‌ برای اداره امور قضاوت و سایر مهمّات شرعی برگزیده می‌شدند.[10]

سادات فقیر‌ در‌ دارالسیاده‌ها که مهمترین آنها در هرات توسّط تیمور ساخته شد، اطعام و تأمین می‌شدند و علوم دینی نیز در آنجا برایشان تدریس می‌شد.[11]

جدا از امور دینی که بیشتر آنها به وسیله سادات اداره می‌شدند، گاه سادات به مناصب بالای دیوانی هم دست می‌یافتند،‌ مثلاً‌ سیّد زین‌العابدین سال‌ها وزیر تیمور بود.[12]

 


[1] ‏عبدالله ابن لطف الله‏ حافظ ابرو، زبدة التواریخ‏، ویراسته‌ی کمال حاج سید جوادى‏، 4 جلد (تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى‏، 1380)، ج 1، ص 440.

[2] ‏شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، ج 1، 665.

[3] ‏طهماسبی، «نقش سیاسی، اجتماعی سادات در دوره تیموری»، 104-103.

[4] ‏بارتولد، الغ بیگ و زمان وی، 36.

[5] ‏طهماسبی، «نقش سیاسی، اجتماعی سادات در دوره تیموری»، 104-103.

[6] ‏هانس روبرت رویمر، ایران در راه عصر جدید: تاریخ ایران از ۱۳۵۰ تا ۱۷۵۰، ترجمه‌ی آذر آهنچی (تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات، ۱۳۸۰)، 134.

[7] ‏میرجعفری، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، 27.

[8] ‏طهماسبی، «نقش سیاسی، اجتماعی سادات در دوره تیموری»، 104-103.

[9] ‏بارتولد، الغ بیگ و زمان وی، 38-37.

[10] ‏طهماسبی، «نقش سیاسی، اجتماعی سادات در دوره تیموری»، 106.

[11] ‏طهماسبی، «نقش سیاسی، اجتماعی سادات در دوره تیموری»، 106.

[12] ‏همان.