علمای دوره میانه و رنسانس
اگر به گفته برخی محققین رنسانسی در دوره پساعباسی اتفاق افتاده، نقش علما در تحقق آن چه اندازه بوده است؟
تطبیق برخی از عناصر و رویدادهای رنسانس غرب با تاریخ مورد بحث به برخی از سوالات و ابهامات پاسخ خواهد داد و به کشف برخی از مهره های ناپیدای رنسانس در ایران را با اشاره به نقش علما کمک خواهد کرد که در زیر در چهارچوب نظری مختصراً اشاراتی به آنها خواهد شد. درباره رنسانس ابتدا باید اذعان کرد این یک مفهوم غربی است و نمی تواند مصداقی در جوامع شرقی و استبدادی داشته باشد اما اگر با نظری فراتر از عرف به رنسانس نگریسته شود می توان مدعی شد در دوره مورد بحث هم رنسانسی اتفاق افتاده و هم نیفتاده است. درباره پیشینه این انگاره که رنسانسی شکل گرفته باید گفت رنسانس های سیاسی و فرهنگی به ترتیب در دوره های آل بویه و سامانی نیز وجود داشته اند که شباهت ها و تفاوت های بنیادی با دوره ایلخانی و بعد از آن دارند. در این رابطه سخن بسیار رفته است و مجموعاً تأسیس مراکز علمی و فرهنگی و رواج آزاداندیشی را شاهدی بر این مدعا قرار داده اند که تا حدی قابل قبول است اما نتیجه چه بوده است؟ آیا چیزی شبیه اخلاق کار پروتستانی در ایران متولد شده است؟ پیامد اجتماعی رنسانس اروپا این اعتقاد را در مردمان ساری و جاری کرد که کار بیشتر مساوی است با تقوای بیشتر. آیا علمای دوره پساعباسی پس از بازتعریف خود(که موفقیت آمیز بود) توانستند عقاید اجتماعی را نیز بازتعریف کنند؟ با اینکه در دوره مورد بحث در فقه، اصلاحاتی صورت گرفته که به آن دوره استدلال و تنقیح می گویند(از زمان علامه حلی تا زمان علامه وحید بهبهانی) اما آیا این اصلاحات شبیه اصلاحات مارتین لوتر و پیشگامان او در اروپاست و آیا به تبع آن نقد مذهبی در این سوی عالم صورت گرفته است؟ تعدد فیلسوفان در ادوار پیشین و قلت آنها در دوره مورد بحث و در عوض تعدد بیش از حد علما نشان می دهد جهان اسلام با یک عقبگرد تاریخی مواجه شده است. حتی اگر گرایشات فقهی-کلامی بر حدیثی غالب شده باشد اما مصلحی از این دوران برنخواسته است. ضمن اینکه باز فلسفه جایگاه والای خودش را در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داراست. فلسفه به معنی شک و شناخت ماهیات است که توسعه به بار می آورد و این کار از دست فقه بر نمی آید. آزادی بحث و نظر در این دوره نه تنها با دوره سامانی قابل قیاس نیست بلکه با دوره شکوفایی ابتدایی تمدن اسلامی در زمان خلفای عباسی نظیر هارون و مأمون هم قابل قیاس نیست چراکه در زمان این خلفا نهضت ترجمه شکل گرفت و رشد تمدنی جهش خیره کننده ای گرفت ولی در دوره مورد بحث رشد تمدنی معطوف به هنر و معماری می شد و در سطوح سیاسی و اجتماعی تئوری های جدیدی ارائه نشد که قابل پیگیری باشد. ذکر این مسأله حائز اهمیت است که اصولاً آﻳﺎ ﺑﺤﺚ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﺬﻫﺐ اﺭﺗﺒﺎﻁ ﺗﻨﮕﺎﺗﻨﮓ ﺩاﺭﺩ؟ ﺗﺎ ﺣﺪﻭﺩﻱ ﮔﻔﺘﻤﺎﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻣﺎﻛﺲ ﻭﺑﺮ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ ﻣﺎ ﺭا ﻣﺘﻘﺎﻋﺪ ﻛﻨﺪ. ﭘﺲ اﺯ ﺭﻫﺎﻳﻲ اﺭﻭﭘﺎ اﺯ ﻣﺼﺎﻳﺐ ﻗﺮﻭﻥ ﻭﺳﻂﻲ، ﺩﻭ ﻣﻜﺘﺐ ﻛﺎﺗﻮﻟﻴﻚ ﻛﻠﻴﺴﺎﻳﻲ و ﻣﻜﺘﺐ ﭘﺮﻭﺗﺴﺘﺎﻥ اﻧﺠﻴﻠﻲ ﻋﻘﻠﻲ ﺩﺭ اﺭﻭﭘﺎ ﺣﺎﻛﻢ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻂﺒﻴﻘﻲ، ﻣﺬﻫﺐ ﻛﺎﺗﻮﻟﻴﻚ ﻧﻤﺎﺩ ﺟﻨﺎﺡ ﺭاﺳﺖ ﺳﻨﺘﻲ و ﻣﺬﻫﺐ ﭘﺮﻭﺗﺴﺖ ﻧﻤﺎﺩ ﺟﻨﺎﺡ ﭼﭗ اﺻﻼﺡ ﻃﻠﺒﻲ ﺑﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮ اﻣﺮﻭﺯﻱ ﺑﻮﺩ و مذهب پروتستان در توسعه اروپا نقش اساسی ایفا کرد. مسأله اینجاست که آیا شبیه این اتفاق، در دوره مورد بحث این رساله نمی توانست محقق شود و آیا شیعه نمی توانست به عنوان مذهب پروتست عمل کند؟
اگر رنسانس را با زبان بسنجیم
نزدیک نیم قرن قبل از اینکه تیمور در شرق خود را اصلاحگر دینی معرفی کند در اروپا پایه های یک اصلاحات دینی توسط ژان وایکلایف ریخته شد، توسط یان هوس و اراسموس ادامه پیدا کرد و در قرن شانزدهم به مارتین لوتر ختم شد و (در زمان حکومت صفویه) مذهب پروتستان از مسیحیت منشعب گردید که نقش عظیمی در تحولات اروپای جدید ایفا کرد. نهضت ترجمه در اروپا منجر به رنسانس شد و رنسانس منجر به اصلاح دینی و روشنگری شد. ترجمه انجیل بود که برای اولین بار در جهان مسیحی و در نظام استبداد دینی قرون وسطی رخ داد. لوتر با ترجمه انجیل به زبان آلمانی، انحصار ظالمانه کلیسا را منتفی کرد و به همه حق داد که هم مسئول ایمان خود باشند و هم حق داشته باشند متن مقدس را به هر زبانی که خواستند بخوانند. رخداد مهمی که مسلمانان در سده چهارم با ترجمه قرآن به زبان فارسی انجام داده بودند.[1]
اگر رنسانس را با هنر و معماری بسنجیم
در دوره ایلخانی بنای شنب غازان دارای دارالشفا، دارالسیاده، کتابخانه، مدرسه، باغ و بوستان، مسجد بود و از برکت موقوفات و بناهای زیاد طلبه های زیادی تربیت کرد. از مهندسی ترین عمارات عالم بود و باشکوه ترین گنبد زمان در آنجا ساخته شد. بنای سلطانیه نیز دارای دارالشفا، خانقاه و مدرسه بود و ده فرسنگی زنجان ساخته شد و بعد از تبریز بزرگترین شهر امپراتوری ایلخانی بود و دست کمی از شنب غازان تبریز نداشت.[2] ربع رشیدی دارای مدرسه، کتابخانه، دارالشفا، دارالسیاده، کارخانه کاغذسازی، ضرابخانه، 1500 دکان رنگ رزی و نساجی، حجرات بسیار و خانقاه بود. 7000 طلبه در دانشگاه بودند. 50 پزشک جراح داشت. موقوفات هنگفتی برای اداره آن استفاده می شد. اما آیا اینها می توانستند همانند دانشگاه ویتنبرگ در اروپا عمل کنند؟ و آیا می توان آذربایجان را با زوریخ مقایسه کرد؟
ایامی از رشد و بالندگی فرهنگی را در دوره تیموری نیز دوره رنسانس تیموری نامیده می شود.[3] تعداد بناهای ساخته شده در عصر تیموری ثابت می کند که رنسانس تیموری در عهد خود او آغاز شده است. تیمور هنرمندان چهارگوشه دنیا و به ویژه ایرانیان را به سمرقند کشاند و هنر عصر او در خالصانه ترین سنت ایرانیان ثبت شد.[4] بر حسب کیفیت زندگی و نوع مشغله 4 قشر در دوره تیموری وجود داشت: لشکریان، زارعان و پیشه وران، روحانیون، دیوانیان.[5]
البته در دوره تیموری این گرایش به هنر به حد اعلای خود رسید ولی وجه تمایز با غرب این بود که در این دوره غلبه با هنرهای آیینی بود.[6] البته در همان هنر آیینی بارقه هایی از نوگرایی و عبور از سنت ها دیده میشد، به عنوان نمونه در اواخر قرن نهم ایران جرأت به خود می دهد که معراج شبانه پیامبر را به تصویر بکشد و پیامبر اسلام(ص) را با چهره ای باز در صحنه هایی البته بسیار با شکوه نشان دهد. صحنه هایی که در آنها رنه گروسه احساس مذهبی عمیقی کشف میکند و او را به یاد فرا آنجلیکو[7] می اندازد.[8] با این حال هنرمندان اغلب مورد خشم بزرگان دین یا کین مردم متعصب قرار داشتند[9] و این بیانگر این است که علما سدی مقابل هنرهایی نظیر تصویرگری بودند و آن را عملی سست و نحیف در تقلید از آفریدگارشان می دانستند.[10] این در حالی است که ایرانیان فطرتاً به هنر کشش و گرایش داشتند.[11] نقاشی نیز از این دایره بیرون نبود. غالب تصویرگران ایرانی قصد نداشتند از نقاشی به عنوان ابزاری برای تبلیغ دین اسلام استفاده کنند و شگفت نیست که تصویرگران مسلمان رانده و نکوهیده روحانیت بودند. به همین دلیل نقاشی ایرانی عرصه محدودی داشت و مانند نقاشی در مکتب های غربی رواج نیافت.[12] معماری نیز از این قاعده مستثنی نبود. در اصفهان تمامی عوامل معماری و تزئینی اعم از سنگ کاری و کاشی کاری آن بی تردید شکوهمند بوده اند و مجموعه کار به نظر بسیار جدید می آید و به خاطر قدرت طرح و کشیدگی عمودی اش سبک گوتیک را به ذهن متبادر می سازد.[13] اما این معماری ها مختص اماکن مذهبی بود و معماری شهری را شامل نمیشده است.
اگر رنسانس را با اصلاح دینی بسنجیم
با توجه به گفته های فوق مهم ترین بحث در زمینه رنسانس به شکل گیری اصلاح دینی بر می گردد که می توان آن را آنگونه که در اروپا روی داد بر جوامع شرقی منطبق کرد. اما هیچ سازمان مذهبی وجود نداشت که ویژگی هایش کمترین شباهتی به کلیسای کاتولیک داشته باشد.[14] بنابراین قصه رنسانس در این سوی دنیا کمی متفاوت است.
علامه حلی در زمانی زندگی میكرد كه لوتر هم پرچم اصلاح مذهبی را برافراشته بود. اراسموس با لوتر ارتباط و نامهنگاری های بسیاری داشت و گرچه منتقد كلیسای كاتولیك بود هرگز به نهضت لوتر نپیوست و بیشتر طالب اصلاح بود تا انقلاب دینی. آنچه كه شخصیت اراسموس را در تاریخ بعد از رنسانس برجسته ساخت مدارا و تاكید او بر اومانیسم بود. اومانیسم آن مهره ناپیدای رنسانس های شرقی بود. تعداد کسانی چون علامه که معتقد بودند با مسالمت و نرمخویی باید امور را سامان داد[15] کم بود و شخصیت هایی مشابه لوتر (مثل ابن تیمیه) نیز نتوانستند بنیان تازه ای بیافرینند.
اگر رنسانس را با اصلاحات سیاسی بسنجیم
پس از خواجه، رشیدالدین فضل الله همدانی از شخصیت های علمی روزگار خود است که ربع رشیدی را تأسیس می کند که یکی از مهمترین آثار فکری آن زمان محسوب می شود. رشیدالدین با تأسیس این دانشگاه تأثیر زیادی در آموزش و گسترش علوم و دانش در عصر آشوب زده مغولی در ایران داشته است.[16] در اروپا آن چه در آغاز راه نصیب طرف داران نهضت رنسانس شد یک انقلاب علمی نبود؛ بلکه این ثمره در قالب یک رفرم سیاسی نمود پیدا کرد. در دوره ایلخانی رشیدالدین فضل الله را می توان نماینده این رفرم دانست اما او در زمانه ای زیست می کرد که تمام تلاشش گذر دادن ایلخانان صحرانشین به وضعیت یکجانشینی بود.[17] در چنین شرایط متزلزلی که هنوز بحث تمرکزگرایی کامل حل نشده است چگونه می توان انتظار رنسانس را داشت؟
اگر رنسانس را با باستان گرایی بسنجیم
یکی دیگر از عوامل رنسانس اروپا باستان گرایی و هنر است. اروپائیان دست آوردهای بزرگ علمی و مخصوصاً دست آوردهای هنری یونانیان و رومیان را از نو کشف کردند و به تقلید از آنها پرداختند و مخصوصاً کار را از همان جا که آنها رها کرده بودند ادامه دادند.[18] ساخت کاخ ها و ساختمان های عمومی نیز هنر و علاقه میهنی را تقویت کرد.[19] این باستان گرایی در دوره ایلخانی هم نمود پیدا کرد و اندیشه های ایرانشهری بار دیگر مطرح شد و در دوره تیموری فرقه هایی با اعتقادات شدیداً ملی گرایانه به میدان آمدند[20] و در ایران آستانه تحولی قرار گرفت که مشابه آن چیزی بود که اروپا از باستان گرایی تجربه کرد و منجر شد با تعالیم سنتی مسیحی سازش نکند.[21] در حقیقت خواص موحد در آن زمان به خوبی شاهد بودند که دین حاکم نمیتواند پاسخگوی نیازهای بشری باشد. لذا عملاً یک مبارزه منفی از درون طبقه هنرمند علیه روابط حاکم شروع شد.[22]
اگر رنسانس را با علم بسنجیم
با نگاهی به رنسانس اروپا این مسأله روشن میشود که نخستین زمینه اصلاح دینی افزایش و گسترش مراکز علمی است.[23] خواجه نصیر توانست به نام ساختن رصدخانه مراغه، از حیف و میل اوقاف ممالك ایلخانى جلوگیرى كند و براى پایان دادن به كار رصدخانه، تنى چند از بزرگان علم را در مراغه گرد آورد و حوزه مهمّى براى تعلیم و تربیت دانشپژوهان ترتیب داد. كتابخانهاى كه به همت والاى او تأسیس گردید داراى چهارصد هزار مجلّد اثر خطى بود.[24] این رصدخانه تنها مخصوص ستاره شناسی نبود و مثلاً ابن العبری در آنجا کتاب های "اصول اقلیدس" و "المجسطی" را تدریس میکرد. هدف خواجه بازگرداندن علمایی بود که بر اثر حمله مغول ها متواری شده بودند تا شاید با بازگشت آنها روزنه امیدی باز شود. خواجه نصیر زیج ایلخانی را از روی رصدهای انجام شده در رصدخانه مراغه تدوین کرد. شهرت این رصدخانه از راه امپراطورى روم شرقى به اروپا رسیده است.[25]
رصدخانه مراغه نه تنها برای طوسی بلکه برای طیف گسترده ای از مخاطبینی با فرهنگ های مختلف و افرادی از قومیت های متفاوت صحنه فعالیت بود. رصدخانه به بهترین ابزار آلات فنی ممکن مجهز بود از جمله آنهایی که به دست سپاهیان مغول از بغداد، خراسان، سوریه و دیگر مراکز علمی اسلامی جمعآوری شده بودند. ابزار شامل اسطرلاب، تصاویر صور فلکی، اشکال کرات و یک اختراع شخصی طوسی به نام ترقه که دو سطح را در بر میگرفت بودند. جداول جدید نجومی که زیج ایلخانی نام نهاد و به ایلخان هلاکو تقدیم کرد نتیجه دوازده سال کار سخت او و گروهی از فضلا و دانشمندانی بود که خود را وقف آن کرده بودند.[26]
در کنار آن دانش ریاضیات به دستاوردهای جدیدی نائل میشود. از طرفی دانش تاریخ نگاری متحول میشود و مورخان ایرانی به روش های جدیدی به ثبت رویدادهای تاریخی می پردازند. ریاضیات خوب منجر به معماری بهتر میشود و معماری نیز به تکامل می رسد.[27] در اروپا نیز دولت شهرهای ایتالیایی مانند جنوا، فلورانس[28] یا ونیز که با تجارت از طریق دریای مدیترانه با کشورهای اسلامی ثروتمند شده بودند به مطالعه ریاضیات، کشتی سازی، کشورداری روی آوردند و با مطالعه آثار یونانی و رومی به افکار نوینی دست یافتند.[29] با این تفاوت که کار آنها توقفی نداشت.
مغولان از نظر اهمیت پراتیکی، علوم ریاضی به ویژه نجوم و هیأت را ترویج میکردند. الغ بیگ نیز که زاده یک دوره مدنی تر و مترقی تر بود به خوبی درک کرده بود که برخلاف دگرگونی هایی که در طول زمان رخ می دهد احکام علوم ریاضی و حکمی در هر دوره و برای هر ملت ثابت و لایتغیر است و از طرفی بر الهیات ارجحیت دارد.[30] الغ بیک مشتاق علوم خصوصاً ستاره شناسی بود و تمام عمرش را وقف آن کرد. در حدود سال 800ه.ق رصدخانه ای می سازد که دارای یک اسطرلاب سی درجه ای مدرج به شصت قسمت است که دقیقاً روی نصف النهار نیمروزی قرار دارد. تحقیقات نفس گیری در آن صورت می گیرد که از جمله آن ثبت دور کامل زحل است که سی سال به طول می انجامد. جداول نجوم آن بعدها به استانبول برده میشود و در سال 843ه.ق به لاتین ترجمه میشود و تا قرن 19 در اروپا جنبه یک کتاب مرجع را دارد. ریاضی دان غیاث الدین جمشید کاشانی حساب اعشاری را کشف میکند و اولین ماشین حساب را می سازد و معادله دو مجهولی موسوم به معادله نیوتن را حل میکند.[31] خود محققان و و علمای ریاضی اروپا گفته اند علوم ریاضی زمان غیاث الدین از اروپا پیشرفته تر بوده است، خصوصاً در به کار بردن نظام اعشاری و کسری.[32] علمای الهیاتی نیز هم در اول دوره و هم در آخر آن به ریاضیات می پرداخته اند که نمونه آن علامه حلی و ملاحسین واعظ کاشفی بوده اند که نشانه خوبی است و مثلاً درباره ملاحسین واعظ کاشفی کمتر به آن توجه شده است. او منجم نیز بوده است.[33] با نگاهی به فعالیت های او و دیگرانی چون خواجه نصیرالدین طوسی مشاهده میشود آنها چیزی از همتایان خود در اروپا نظیر گالیله و کوپرنیک کم نداشته اند. خواجه نصیر به نقایص متعددی که در نجوم بطلمیوس وجود داشت اشاره کرد و نارسایی هایی را که در آینده این نظام پیش بینی کرد به اصلاحات کوپرنیکی منجر شد.[34] در دوره تیموری هم که زیج گورکانی ساخته میشود و الغ بیگ دانشمندانی نظیر غیاث الدین جمشید کاشانی را پر و بال می دهد می بینیم که به قدری دوره زودگذری است که درباره آن گفته شد (اشاره به مطلبی که در آن گفته شده حتی ارزش گفتن ندارد. در همین رساله). کسانی مانند قاضی راده رومی و غیاث الدین جمشید کاشانی که افراد بسیار نادر دوران اند اگر در مقابل دانشمندان بزرگ و متعدد ایران در چند سده قبل قرار گیرند جلوه چندانی ندارند و افراد انگشت شماری که ستند و قابل احترامند دلیل هیچ گونه رجحانی بر این عهد نیستند.[35] با پایان یافتن عمر رصدخانه الغ بیگ علم نجوم نیز در جهان اسلام رو به خاموشی رفت.[36]
نتیجه اینکه هر گاه زمینه های رنسانس در ایران ظهور کرد علما مانع از گسترش آن شدند.
[1] یوسفی اشکوری، «افسانه «تراژدی پروتستانتیسم اسلامی»»، ۱۴ بهمن ۱۳۹۳.
[2] بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، 2:480.
[3] رنجبر، مشعشعیان، ماهیت فکری-اجتماعی و فرآیند تحولات تاریخی، 46.
[4] ژان پل رو، ایران و ایرانیان-تاریخ ایران از آغاز تا امروز، ترجمهی محمود بهفروزی (تهران: جامی، ۱۳۹۳)، 367.
[5] میرجعفری، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، 206.
[6] میرمحمد شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ترجمهی نصرالله پورجوادی (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۲)، ج 1، 776.
[7] Fra Angelico؛ زاده ۱۳۹۵ و درگذشته ۱۴۵۵ میلادی؛ یک نقاش اهل ایتالیا بود.
[8] رو، ایران و ایرانیان-تاریخ ایران از آغاز تا امروز، 365.
[9] زکی محمد حسن، هنر ایران در روزگار اسلامی، ۲، ترجمهی محمدابراهیم اقلیدی (تهران: صدای معاصر، ۱۳۸۸)، 64.
[10] همان، 75.
[11] همان، 78.
[12] همان، 81.
[13] رو، ایران و ایرانیان-تاریخ ایران از آغاز تا امروز، 344-343.
[14] حمید تنکابنی، «تحلیلی بر مناسبات تولیدی و نوع مالکیت در ایران و تأثیرات آن بر دیوان سالاری عصر قاجار»، نشریه اقتصاد تطبیقی - پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ش. 1 (۱۳۸۹): 38.
[15] عبدالکریم سروش، «گفت وگوئی با دكتر سروش به مناسبت دريافت جايزه اراسموس»، <http://drsoroush.com/fa/گفت-وگوئی-با-دكتر-سروش-به-مناسبت-دريافت/> (27 آبان 2016).
[16] مرتضی بحرانی، «رشیدالدین فضل الله (۷۱۸-۶۴۵ ه.ق)»، کتاب اندیشه سیاسی متفکران مسلمان؛ نوشته علی اکبر علیخانی و همکاران، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۹۰، 209.
[17] همان، 226.
[18] حقی، «نگاهی جامع به علل شکل گیری رسانس(انقلاب صنعتی).»
[19] احمد فضلی نژاد، «عصر رنسانس و اصلاح دینی از نگاه مورخان غربی»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ش. 58 و 59 (مرداد ۱۳۸۱): 10.
[20] علی گراوند و فتحعلی شهبازی، «نگاهی به آرا و عقاید و زمینه های بروز و ظهور فرقه حروفیه»، هفت آسمان، سال چهاردهم، ش. 55 (۱۳۹۱): 25.
[21] فضلی نژاد، «عصر رنسانس و اصلاح دینی از نگاه مورخان غربی»، 6.
[22] حقی، «نگاهی جامع به علل شکل گیری رسانس(انقلاب صنعتی).»
[23] فضلی نژاد، «عصر رنسانس و اصلاح دینی از نگاه مورخان غربی.»
[24] راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، بخش 1، ج 8، 624.
[25] اشپولر، تاریخ مغول در ایران، 245.
[26] لین، ایران در اوایل عهد ایلخانان (رنسانس ایرانی)، 319.
[27] هجری، داستان فکر ایرانی، 6:26.
[28] فلورانس یادگار رنسانس اروپا است و به تنهایی حامل بخش قابل توجهی از متفکران و شاعران و هنرمندان و سیاستمداران و نوگرایان عرصه های مختلف تمدن و فرهنگ نوین غربی است. کمتر شهری در جهان این اندازه مفتخر است.
[29] پترفون پشکه، قرون وسطی، پیدایش، زوال و عصر نوزایی، 47.
[30] و.و. بارتولد، الغ بیگ و زمان وی، ترجمهی حسین احمدی پور (تبریز: انتشارات کتابفروشی چهر، ۱۳۸۱)، 216.
[31] رو، ایران و ایرانیان-تاریخ ایران از آغاز تا امروز، 366.
[32] حلبی، تاریخ فلاسفه ایرانی از آغاز اسلام تا امروز، 595.
[33] فراهانی منفرد، پیوند سیاست و فرهنگ در عصر زوال تیموریان و ظهور صفویان، 315-314.
[34] لین، ایران در اوایل عهد ایلخانان (رنسانس ایرانی)، 320-319.
[35] فراهانی منفرد، پیوند سیاست و فرهنگ در عصر زوال تیموریان و ظهور صفویان، 230.
[36] نعمتی لیمایی، تاریخ آموزش و پرورش در روزگار فرمانروایی مغولان و تیموریان با نگاهی به پیشینه فرهنگی ایران، 197.
هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آی...