آرارات

به دلیل بی کفایتی دولت قاجار 100 سال این مناطق دست روسیه تزاری بود تا وقتی این امپراتوری فروپاشید و مرزکشی سرزمین های اشغالی تغییر کرد. در دوران قاجار ترک ها که برای اتصال به قفقاز به این منطقه نیاز مبرم داشتند دست گذاشتند روی اون اما با روی کار اومدن رضاشاه، بدون معاوضه این کار انجام نشد. رضاشاه برای جبران خسارتی که قاجار زده بود دنبال تلافی بود و در ازای آرارات کوچک منطقه کُردنشین قطور رو از ترکیه گرفت و به ایران ضمیمه کرد که از نظر مساحت بزرگ‌تر از دامنه‌های شرقی آرارات کوچک بود و از نظر آبادانی، آبادتر بود. نتیجه: هزاران کُرد از دست رژیم کردستیز ترکیه نجات یافتند و به ایران پیوستند.


دشت ناامید

انگلیس مرزها رو کشید ولی برخی از بخش ها تعیین نشده بود. رضاشاه تصمیم گرفت تعیین تکلیف کنه. ترکیه به عنوان یک واسطه بی طرف تعیین شد و مرز ایران و افغانستان روشن میشه. این مرزبندی منصفانه بود و حتی در مواردی به نفع ایران.


فیروزه

این قصبه در زمان ناصرالدین شاه در 1893 به روسیه بخشیده شد. در دوره رضاشاه با درایت رضاشاه روسها آشوراده (جزیره نزدیک بندر ترکمن) را به ایران پس دادند ولی فیروزه همچنان در اشغال بود. بعدا در دوره محمدرضاشاه بود ایران در ازای قصبه فیروزه (که قاجارها به روسیه بخشیده بودند) پذیرفت که به جای آن پانصد کیلومتر مربع زمین‌های دشت مغان را واگذار کند که برد بیشتری برای ایران داشت. به طور کلی در دوره پهلوی هیچگاه زمینی واگذار نشد مگر اینکه زمینی گرفته شد. در مجموع، مساحت ایران چه در دوره رضاشاه و چه محمدرضاشاه بیشتر شده و ایران بزرگ شد. البته بهانه‌گیرها طبیعتا می‌توانند در اینجا ایده‌آلیستی برخورد کرده و به ازای هر متر خاک ایران، پیراهن عثمان درست کنند.


اروند رود

کلِ اروند رود را قاجارها و حتی امیرکبیر که ارزشمنترین چهره کل دوره قاجار است به عثمانی دادند. رضاشاه تلاش زیادی کرد آن را به ایران بازگرداند ولی کشور تازه تاسیس عراق تحت الحمایه انگلیس (ابرقدرت جهان در آن زمان) بود. البته این خود نشان می دهد که ایران رضاشاهی چقدر مستقل بود و انگلیس چقدر از رضاشاه منزجر بود که محکم پشتِ عراق ایستاد.(چیزی که بعداً درباره بحرین هم دیدیم) اگر حکومت ایران، انگلیسی بود، قاعدتا باید برعکس می‌شد و شاهد این حجم از دشمنی انگلیس در قراردادهای مرزی ایران دوره رضاشاه نمی‌بودیم. بعدا در جریان قرارداد الجزایر 1975، پسرِ رضاشاه یعنی محمدرضاشاه بود که توانست حقوق ایران در اروند را رسما روی کاغذ اعاده کند.

بحرین

انگلیس از دوره قاجار جا پای خودشو در بحرین محکم می کنه و شکایت های دولت های قاجار به جایی نمی رسه و انگلیس آل خلیفه رو میاره و هیچ مالیاتی به ایران نمی پردازه.(جدایی) انگلیس بعد از جنگ جهانی دوم تصمیم می گیره از خلیج فارس خارج بشه چون دیگه براش نمی صرفه. ولی نمی‌خواد متصرفات خودشو به ایران واگذار کنه چون دوست نداره ایران قدرتمند بشه. شاه جلوی انگلیس در میاد و کار به سازمان ملل می‌کشه. قرار بر همه پرسی میشه منتها با نفوذ انگلیسی‌ها سازمان ملل اونجا به جای همه پرسی، نظرسنجی از طبقات خاص متمایل به آل خلیفه صورت می گیره. شاه می دونست رفراندوم باعث میشه بحرین به ایران بپیونده ولی فکر نمی‌کرد تقلب صورت بگیره. شاید هم میدونست ولی به هر حال می‌خواست تلاش خودشو بکنه تا بحرین رو به چنگ بیاره. در نهایت بحرین استقلال خودش رو از انگلیس اعلام کرد نه ایران (این نشون میده بحرین در تملک انگلیس بود و همون‌طور که گفته شد این برمیگشت به دوره قاجار نه پهلوی) اگر بحرین متعلق به ایران بود استاندار ایرانی زمان آریامهر چه کسی بود آنجا؟ پاسپورت ایرانی داشتند یا بریتانیایی؟
جزایر سه‌گانه هم تحت تصرف انگلستان بود. انگلیسی ها میخواستند سیاستی که در بحرین پیش گرفتند روی جزایر سه‌گانه هم پیاده کنند تا این جزایر به ایران نرسه منتها این بار شاه دست بالا رو داشت و با قدرت چانه زنی خودش تونست جزایر رو به ایران ملحق کنه. علاوه بر جزایر سه گانه، ایران ژاندارمی منطقه رو به دست آورد و ۲۰۰ میلیارد بشکه نفت در منطقه مورد اختلاف ایران و عربستان به ایران تعلق گرفت بنابراین اگه جزایر رو داریم مدیون محمدرضا شاه هستیم. اگه اروندرود رو داریم بازم مدیون محمدرضا شاه هستیم.(قرارداد 1975) قبل از اون در زمان رضاشاه ما داستان جدایی خوزستان و کردستان و سیستان و گیلان رو داریم که با لیاقت رضاشاه با اقتدار سرکوب شد و این مناطق به ایران بازگشت. بنابراین ما کل ایران رو مدیون پهلوی هستیم.


منبع: