در پایتخت در شعبان 1277 موقعى كه شاه از شكار بازمى‌گشت، چند هزار نفر از زنان جلو او را گرفتند و مطالبۀ نان كردند.(تاریخ اجتماعی ایران ج2 ص 568) از آن به بعد، دولت 10 سال فرصت داشت تا دست به اقدامات پیشگیرانه بزند ولی نتوانست و شد آنچه نباید می شد.

نظام اقتصادی قاجار آنقدر کارامد نبود که بتواند نان مردم را در خشکسالی و قحطی تأمین نماید. در زمستان سال 1288ه.ق قیمت نان به هر من 5 قران كه 15 برابر قیمت عادى آن بود رسید دولت مجبور شد دست یاری به سمت روس ها دراز کند. در ماه سوم بهار 1289 غلۀ بلوكات گرمسیر تهران رسید و قیمت نان بعد از یكماهى بهمان شش هفت شاهى قبل از سنوات خشكى و قحطى تنزل كرد.[1]

در سال 1288 سیل انبوه مهاجران از ولایات جنوبی و مرکزی به سوی گیلان که وضع خوار و یار در آنجا نسبتاً مطلوب بود به راه افتاد. تا ماه نوامبر همان سال یعنی در فاصله اردیبهشت تا آذر بین 20 تا 30 هزار مهاجر به این ولایت که شمار جمعیت بومی آن رقمی در حدود 100هزار نفر بود سرازیر شده بودند. شماری از این مهاجران نیز به روسیه رفتند.[2]


[1] ‏عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، همان، ج 1، ص 110.

[2] ‏احمد کتابی، قحطی های ایران، همان، ص 50.