اعتصاب غذا به عنوانِ بخشی از اقدام به قبولاندن، خصوصاّ اگر محتمل باشد که به مرگِ خودِ آنکس که پای در این راه میگذارد منجر شود،می تواند روشی قدرتمند برای بیدار کردنِ دیگران درباره ظالمانه بودنِ یک وضعیت باشد و نشانی باشد از رضای خاطرِ شما برای پذیرفتنِ هر رنجی جهت اصلاحِ آن وضعیت. اما فقط باید که درست به عنوانِ آخرین چاره اختیار شود و حتی در آن وقت هم فقط با رعایتِ شرایطی بسیار دقیق و معیّن بدین شرح:

  • فردی که اعتصاب غذا میکند باید مطمئن شود که او شخص مناسب برای انجام این فداکاری است. این امر مستلزمِ آن است که فرد مهارِ امیالش را در دست داشته باشد حتی مهار میلش به زیستن را و نباید نفرت از حریف در انگیزش او نقشی داشته باشد.
  • این اقدام بایستی کسانی را مخاطب قرار دهد که به احتمالِ زیاد بتوانند با این سختترین کنش ارتباط برقرار کنند. اگر آنها حتی چنان حدّی از ربط را احساس نکنند یا منطقِ فداکاری را درنیابند همچنان که در جهانِ غرب اغلب اینطور است، اعتصاب غذا راهکارِ نابه جایی خواهد بود.
  • اعتصاب غذا بایستی برای تحقّقِ هدفی واقع گرایانه طراحی شود. مطالبات کلّی برای "صلح جهانی" یا چیزهایی شبیه به این مثلاً درخواستِ آزادیِ همه زندانیان سیاسی در یک نظام تمامیت خواه اگرچه خواسته هایی شرافتمندانه اند، از طریق اعتصاب غذا قابلِ دستیابی نیستند.
  • اعتصاب غذا بایستی فقط در متنِ کارزاری به راستی خشونت پرهیز به کار گرفته شود.
  • اعتصاب غذا نباید در پیش گرفته شود مگر زمانی که تمامِ گزینه های دیگر ناکارآمد و از رده خارج شده باشند.

وقتی این مقتضیات برآورده شوند، اعتصاب غذا میتواند معجزه کند.

از کتاب: مبانی مبارزه خشونت پرهیز

نوشته: مایکل نیگلر

ترجمه: فرهاد میثمی