توهم توهم توطئه
درسته که توهم توطئه نکوهیده هست اما این نباید باعث بشه خود توطئه نادیده گرفته بشه. بالاخره توطئه هم وجود داشته و ما نباید در دام توهم توطئه گرفتار بشیم و نباید توطئه تبدیل به یک واقعیت درجه دوم بشه. اگه بخوام مصداقی تر صحبت کنم مثلاً در تاریخ نگاری کشور انگلیس (که برای خود ما ایرانی ها هم خیلی تاریخ نوشتند) نقش انگلیس در اتفاقات ناگوار تاریخ ما یا نادیده گرفته شده یا کمرنگ انگاشته شده. بنابراین ما نباید نگاهمون به توهم توطئه یکسویه باشه تا از اون طرف بوم نیفتیم. بالاخره توطئه هم اتفاق افتاده در کودتاها و سرکوب هایی که انکار شدند و کار مورخ اینه که از دل اسناد اونها رو فاش کنه. یکی از دلایلی که به اسناد تأکید می کنم اینه که اسناد می تونند توهم توطئه رو خنثی کنند. مثلاً یکی از مسائلی که توی تاریخ ما درباره اش یکسری توهمات وجود داره نقش کشورهای خارجی در ساقط کردن محمدرضاشاه هست. این ایده رواج داره که توی کنفرانس گوآدولوپ، آمریکا و فرانسه و... اینها تصمیم گرفتند شاه نباید باشه و باید بره و از انقلاب حمایت کنیم. یک سندپژوه مثل مجید تفرشی رفته و اسناد رو نگاه کرده و دیده که نه اینطور نبوده. البته یک منتقد می تونه بیاد بگه فلانی همه اسناد رو نگاه نکرده و فقط به اسناد وزارت خارجه انگلیس بسنده کرده و مثلا اسناد سیا رو در کار خودش نیاورده. حتی اگه اینطور باشه و مثلاً اسناد آمریکایی ثابت کنند که سفیر آمریکا که به ایران اومد برای حمایت از بی طرفی ارتش بود (برعکس نظر رایج) بازم این نباید باعث توهم توطئه بشه بلکه باید همه عوامل رو در کنار هم دید. یعنی اونها هم نقش داشتند ولی ضرورتاً برنامه سازمان یافته عمیقی درباره کارشون وجود نداشته. در کل به نظرم توهم توطئه یک مسئله عوامانه است و اگه بخوایم درستش کنیم باید فرهنگ سازی کنیم که مردم، صفر و صدی یا سیاه و سفید نبینند موضوعاتی از این قبیل رو.
هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آی...