علم تاریخ در راستای هرچه تخصصی تر شدن و ترکیب با علوم دیگر و پیدائی علوم بین رشته ای گوناگون با توجه به پیشرفت علوم انسانی و تحول در آنها و ضرورت تغییر در الگوی سنتی روند خاص خود را طی نموده است که پیدائی تاریخ شفاهی نیز با همین الگو بوده است . مراحل توسعه تاریخ شفاهی بر اساس یک جمع بندی کلی به شرح زیر است:

  1.  انتقال شفاهی روایات و افسانه ها تا هنگامی که نوشتن شروع شد، شکل اصلی حفظ و نگهداری و انتقال به نسلهای بعدی بود.
  2. استفاده از منابع شفاهی جهت نوشتن کتب تاریخی، مذهبی و احادیث که آن را میتوان در راستای سنتهای شفاهی ارزیابی نمود.
  3. استفاده از خاطرات افراد و اشخاص و بیوگرافی جهت نوشتن کتب، ثبت وقایع و حوادث از طریق جمع آوری اطلاعات کلی در موضوع که میتوان آن را تاریخ شفاهی ناآگاهانه نامید.
  4. ظهور اولین نسل تاریخ شفاهیدانان که همراه با اختراع تکنولوژی ضبط صدا بود و به دنبال آن مصاحبه با نخبگان در زمینه فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شکل گرفت.
  5. شکل گیری دومین نسل تاریخ شفاهی که رویکرد اجتماعی بیشتری داشت و تاریخ شفاهی را در میان عامه مردم گسترش داد. این گسترش باعث ایجاد اولین استانداردهای جهانی برای هماهنگی بین مراکز تاریخ شفاهی و تاریخ شفاهی دانان مستقل شد. آرشیو از گسترش بیشتری برخوردار شد و تلاشهای منظمی در جهت ساماندهی منابع شفاهی شکل گرفت.
  6. گرایش نسل سوم به عمومی سازی تاریخ شفاهی نه از لحاظ مصاحبه بلکه شناساندن به اجتماع بود و مراکزی مانند موزه ها و کتابخانه ها نقش فعالتری در تاریخ شفاهی ایفا نمودند.
  7. نسل چهارم تاریخ شفاهی، نسل آکادمیک و دانشگاهی است. گسترش تاریخ شفاهی در میان مراکز آموزش از دبستان گرفته تا دانشگاه باعث ایجاد یک ادبیات خاص برای تاریخ شفاهی و گسترش و سیطره کاری آن شده است.