جغرافیای تاریخی نیشابور
ابرشهر، نام قديميتر نيشابور بوده كه به شكلهاي «اَپَرشهر»، «آپَرشهر»، «بَرشَهر» و «اَبْرشهر» نيز آمده است. (منسوب به عشاير «اپرني» -از اقوام «داهه»، بنيانگذاران حكومت اشكاني) ابرشهر، در طي دوران اشكاني، رونقي فراوان يافت، چنان كه در پايان عهد اشكانيان و آغاز روزگار ساسانيان، منطقهاي شناخته شده بود. طبري، ابرشهر را در كنار مرو، بلخ، گرگان، سيستان و خوارزم، جزو متصرفات اردشير بابكان –بنيانگذار سلسلهي ساسانيان- آورده و در كتيبهي شاپور در كعبه ي زرتشت، نام ابرشهر، نيز در حدود مرزهاي ايرانشهر و از باجگذاران ساساني ذكر شده است. نيشابور، كه به صورتهاي «نيشاپور»، «نشابور» و «نيشابور» نير آمده، به عنوان نام بعد از ابرشهر و در روزگار ساسانيان پيدا شد و از آن زمان به بعد به يكي از شهرهاي مهم خراسان اطلاق يافت.
نيشابور را مادر شهرهای خراسان از اقليم چهارم می دانند. در (اللباب) آمده که نيشابور پر نعمت ترين و آبادترين و خرم ترين شهر خراسان بوده، و چون شاپور بدانجا رسيد گفت نيکو جايی است. نيشابور پيش از اسلام پيشينه اي درخشان داشته است و پس از اسلام تا پيش از حمله مغول چهار راه عبور كاروان تمدن و فرهنگ ايران و اسلام بوده است. ياقوت حموي تاريخ و تحولات اين شهر را در کتاب معجم البلدان و شرح حال علما، متفكران و ادباي اين ديار را در معجم الادباء آورده است. اين امر سبب شده است که يکي از غنيترين گزارشها دربارهی نيشابور فراهم شود. حضور انديشمندان و صاحبنظران در سدههاي چهارم به بعد به رونق علمي آن شهر افزود و اوج آن تا پيش از حمله مغول زمينه رشد و تعالي را براي آنان فراهم آورد.
زمانی نیشابور، يكي از بزرگترين شهرهاي جهان، و رقيبي براي شهرهاي بغداد و قاهره در داخل قلمروي دنياي اسلام محسوب ميشد. با این حال، این شهر، كمتر شناخته شده است؛ زيرا چنديدن بار در دورههاي گوناگون، به طور كامل ويران گرديده است. نيشابور، در آن عصر از مهمترين شهرهاي خاوران به حساب ميآمد و حتي در سدهی چهارم هجري اهميت آن تا بدان حد بود که کهنترين دروازهی هرات به سوي نيشابور باز ميشد. به نظر ميرسد، اهميت شهر علاوه بر آباداني و دلايل سياسي، به سبب موقعيت علمي شهر نيز بوده باشد. از اين رو علاوه بر ياقوت، در شرحي که مقدسي از اين شهر ارائه داده نيز عظمت شهر را ميتوان دريافت. مقدسي در توصيفي، نيشابور را شهري مهم و مرکزي آبرومند دانسته که همپايهاي در اسلام براي بهترينهايي که در آن گرد آمدهاند، نميتوان سراغ گرفت. بزرگي زمين و پهناوري آن، آب گوارا، نيرومندي هوا، فراواني دانشمندان و بزرگان و پيشوايان پيگير، ميوه مرغوب و بسيار، گوشت خوب و ارزان، زندگي مرفه و سودمند، بازارهاي گشاد و خانههاي بزرگ، آباديهاي گرانمايه و باغهاي دلگشا، خاک چسبنده، ذوقهاي حساس و مجلسهاي گرانقدر، آموزشگاههاي بانظم، انتظام امور و شايستگي و رسم و آيين گزيده، هنر و مهارت، بازرگاني و عبادت، همت و مردانگي، گذشت و بخشش و امانتداري، صفات و ويژگيهايي است که در آن عصر، نيشابور به آنها متّصف و شناخته شده بود. مسلم است از ديد افراد نکتهسنجي چون مقدسي که شهرهاي بسيار را به چشم ديده، نيشابور در درجهاي از علو قرار داشت که او را وادار به ستايش آن كرده است.
مؤلف ناشناس حدود العالم (تأليف 372هـ) نيشابور را بزرگترين شهر خراسان و «با خواسته تر» ذكر كرده است كه محل استقرار سپهسالاران بود و كهندژ، ربض و شهرستان داشت. مساحت آن حدود يک فرسخ در يك فرسخ بود، جمعيت آن نيز زياد بود و محل بازرگانان به شمار ميرفت. از ويژگيهاي شهر نحوه تأمين آب بود. اين شيوهي تأمين آب در آب و هواي نسبتاً خشک منطقه از تبخير آن جلوگيري ميکرد و در عين حال آب مصرفي را در اختيار مصرف کننده قرار ميداد. آب چشمهها از طريق قنات در زيرزمين جاري ميشد و پس از رسيدن به شهر به سردابهايي كه براي اين كار آماده شده بودند، هدايت ميشد. در اين سردابها هميشه امکان دسترسي به آب فراهم بود
نيشابور در زمان حكمروايي طاهريان به عنوان پايتخت انتخاب گرديد .بنابه نوشته مورخان و جغرافي نويسان عرب حدود شهري آن از قاهره قديم بزرگتر از بصره جامعتر، از قيروان عاليتر، و جمعيتش از بغداد بيشتر بوده است .در آن شهر 44 محله 50 خيابان اصلي مسجدي ممتاز و كتابخانه اي با شهرت جهاني وجود داشته است
بنا به روايتي در سال 17 يا23 هـ . عمربن خطاب خليفه دوم مسلمانان احنف بن قيس را براي فتح خراسان فرستاد و پس از آن در سال 30 هـ . عثمان عبدالله بن عامربن كريز را به خراسان گسيل داشت. حمدالله مستوفي مي نويسد : چون دولت به صفاريان رسيد عمربن ليث صفاري در نيشابور دارالاماره ساخت و نيشابور دارالملك خراسان شد. پس از حمله مغول تا چند سال شهر نيشابور خالي از سكنه بود و در اواخر دوران فرمانروايي مغول، غازان خان و ابوسعيد به آبادي شهر پرداختند و چون شهر قديم نيشابور به كلي از ميان رفته بود شهر جديد را در طرف شمال و مغرب شهر قديم به وجود آوردند.
هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آی...