سید بن طاووس كه دعوت و اصرار مستنصر را براى پذیرش منصب قضا و نقابت علویان و حتى سفارت نزد مغولان نپذیرفته بود و در نوشته‏اى خطاب به فرزندش اصرار مستنصر، كه گاه با تهدید و فشار همراه بوده، و افكار خود را به تفصیل شرح‏ داده و در ضمن آن از آفات نزدیك شدن به حاكمان و عزم جزم خود براى روى خوش نشان ندادن به هیچ‏یك از این‏گونه درخواستها و پیشنهادها و حتى تعرض به شریف رضى و سید مرتضى براى همكارى با آل بویه داد سخن داده بود، پس از سقوط بغداد با تكیه بر فتوایى كه صادر كرده بود و از سر رغبت‏ یا به تشویق خواجه نصیر و یا به اجبار به دعوت هولاكو براى پذیرش نقابت علویان پاسخ داد و تا پایان عمر نیز بر این منصب باقى ماند.[1]

 


[1] ‏الویری(خندان)، محسن، زندگی فرهنگی و اندیشه سیاسی شیعیان از سقوط بغداد تا ظهور صفویه (تهران، دانشگاه امام صادق علیه السلام، ۱۳۸۴)، 407-404.