مختصری درباره نوربخشیان
سید محمّد نوربخش(درگذشته 869 ه.ق) یکی دیگر از بزرگان سادات و صاحبان طریقت بود که با مخالفت شاهرخ روبرو شد. او ادّعای مهدویت کرد و جمع زیادی از مردم به وی گرویدند. شاهرخ قبلاً از انتشار دعوت حروفیه به اندازه کافی برآشفته بود و با پدید آمدن این حرکت تازه درصدد برآمد هر دو را ریشه کن سازد ولی نوربخش به اندازه ای مورد علاقه مردم بود که شاهرخ جرأت کشتن او را به خود نداد ولی باز او آرام نگرفت.[1] شاهرخ از قدرت وی میترسید و با او مخالفت کرد، برادرش را کشت و خود او را در هرات حبس کرد و پس از مدّتی او را آزاد نمود ولی چون از وی میترسید، دوباره او را دستگیر و به عثمانی تبعید کرد. ولی سیّد گریخت و به شیروان و گیلان رفت و در سال 869 پس از مرگ شاهرخ، در نزدیکی تهران درگذشت. ناکامی سیاسی، تحول دیگر را در ادامه حیات نوربخشیان رقم زد و جذب کامل آنها را در تعالیم متصوفانه به شیوه ای سنتی و آرام و در پیوند و نزدیکی با فرمانروایان موجب شد. با این وجود در سده 9 هجری این خیزش، گواهی است بر تسلط ویژگی های فرهنگی-اعتقادی خاص که محور آن آمیختگی تصوف و تشیع غالیانه است و انتظارات سیاسی-اجتماعی عمومی که همانا بر هم زدن نظم موجود و مسلط است.[2]
[1] حسین میرجعفری، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ۱۱ (تهران: سمت، ۱۳۹۲)، 176.
[2] محمدعلی رنجبر، مشعشعیان، ماهیت فکری-اجتماعی و فرآیند تحولات تاریخی (تهران: آگه، ۱۳۸۲)، 87-86.
هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آی...