دیالوگی فرضی در دل تاریخ
فرض کنید یک ایرانی به گذشته سفر می کند (مثلاً به هزار سال پیش) و با شخصی در دل یک دوره تاریخی به گفتگو می نشیند.
- خیلی دوست دارم آینده سیاسی ایران را بدانم.
- ندانی بهتر است.
- چرا؟
- اتفاقات زیادی می افتد و در نهایت جهان غرب از ما پیشی می گیرد.
- آخر چرا؟
- چه بگویم! بگذار پای شرایط جغرافیایی و آب و هوای خشکِ شرق و آبادانی و بارندگیِ غرب.
- نمی فهمم! همه چیز را که نمیشود به لنگ طبیعت انداخت. باید جایی مشکل از خودمان باشد.
- ما چون بی قانون زندگی می کنیم، مجبوریم اشتباهات خود را با قانون طبیعت توجیه کنیم. میدانی در آینده درباره شرق و غرب دنیا چه می گویند؟
- مشتاقم بدانم.
- می گویند جهان شرق یکسره افلاطونی است و جهان غرب یکسره ارسطویی و به همین دلیل شرقی ها اهل سیر و سلوکند و غربی ها اهل علم و دانش.
- پس باید تلاش کنیم ارسطویی باشیم.
- نمی دانم.
+ نوشته شده در ۱۴۰۳/۰۸/۱۵ ساعت ۱۱:۲ ق.ظ توسط آزاد
|